( 732)پوست دنبه یافت شخصی مُستهان |
|
هر صباحی چرب کردی سبلتان |
( 733)در میان منعمان رفتی که من |
|
لوت چربی خوردهام در انجمن |
( 734)دست بر سبلت نهادی در نوید |
|
رمز یعنی سوی سبلت بنگرید |
( 735)کین گواه صدق گفتار من است |
|
وین نشان چرب و شیرین خوردن است |
( 736)اشکمش گفتی جواب بیطنین |
|
که اباد الله کید الکاذبین |
( 737)لاف تو ما را بر آتش بر نهاد |
|
کان سبال چرب تو بر کنده باد |
( 738)گر نبودی لاف زشتت ای گدا |
|
یک کریمی رحم افکندی به ما |
( 739)ور نمودی عیب و کژ کم باختی |
|
یک طبیبی داروی او ساختی |
( 740)گفت حق که کژ مجنبان گوش و دم |
|
ینفعن الصادقین صدقهم |
( 741)گفت اندر کژ مخسب ای محتلم |
|
آن چه داری وانما و فاستقم |
( 742)ور نگویی عیب خود باری خمش |
|
از نمایش وز دغل خود را مکش |
مُستَهان: سبک سر، خوار.
سبلتان: تثنیه سبلت.
منعَمان: نعمت دادگان، مالداران، ثروت مندان.
در انجمن: یعنی درمهمانی، در میان جمع.
نوید: به معنى خوش خبرى، بشارت و مژده.
رمز: یعنی اشارت. (دست بر سبیل خود مىنهاد که این نشان لوت چرب است).
بىطَنین: خاموش، بىآواز، بىسر و صدا.
أبادَ اللَّهُ کَیدَ الکاذِبین: خدا مکر دروغگویان را تباه کند.
بر آتش بر نهادن: آزار دادن، گرسنه نگه داشتن.
او: مىتوان اشاره به شکم ، نیز عیب و کژ باختن باشد.
یَنفَعَنَّ الصَّادِقینَ: برگرفته از قرآن کریم است هذا یَوْمُ یَنْفَعُ اَلصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ: این روزى است که راستگویان را راست گفتن شان سود دهد.[1]
گفت اندر کژ مخسب اى محتلم: ظاهراً اشاره است به حدیث «لا یَنامُ الرَّجُلُ عَلى وَجهِهِ وَ مَن رَأیتُمُوهُ نائماً عَلَى وَجهِهِ فَأنبِهُوه: مرد بر رو نخوابد و کسى را که دیدید بر رو خوابیده آگاهش سازید.»[2] و حدیثى که در مسند احمد دیده مىشود «إِذا أوَیتَ اِلَى فِراشِک فَتَوضَّأ وَ نَم عَلى شِقِّکَ الأیمَن: چون به سوى رختخواب روى وضو گیر و بر جانب راست بخواب.»[3] از این روایتها و مانند آن آشکار است که به رو خوابیدن مکروه است. بنا بر این، محتمل است مقصود از «اندر کژ خسپیدن» به رو خوابیدن باشد.
مُحتَلِم: خواب رفته، خوابیده. که محتلم گردد در خواب، دور از حقیقت.
آن چه دارى وانما: نفاق و دو رویى را به یک سو نه. راستگو و راست کردار باش.
فَأستَقِم: گرفته از قرآن کریم است فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ: پس استوار باش چنان که فرمان داده شدهاى و هر که توبه کرد با تو، و ستم مکنید که او بدان چه مىکنید بیناست.[4]
( 732) مرد سبک مغزى قطعهاى دنبه پیدا کرده هر روز صبح سبیلهاى خود را با آن چرب مىکرد . ( 733) و میان دولتمندان مىرفت که یعنى من طعام چرب و لذیذ خوردهام . ( 734) و دست به سبلت خود مىکشید و با رمز و اشاره حالى مىکرد که سبلتم را نگاه کنید . ( 735) که این گواه صدق گفتار و نشان خوراک چرب و شیرین است . ( 736) ولى شکمش باو جواب مىداد که خدا مکر کفار را نابود کند . ( 737) الهى سبیلت ببریدن برود که مکر تو ما را بر سر آتش گرسنگى نشانده است. ( 738) اگر لاف زشت تو نبود لا اقل یک نفر شخص با سخاوت بما رحم مىکرد . ( 740) خداوند فرموده است که دروغ نگو که راستى راستگویان به آنها سود مىرساند. ( 741) اى که محتلم شدهاى در سوراخ خود کج مخواب و آن چه دارى بنما و راست بایست . ( 742) اگر عیب خود را نمىگویى لا اقل ساکت باش و از دروغ و تزویر خود را بکشتن نده .
مولانا حکایت کوتاه دیگری در نقد مدعیان فرومایه که خود را در صف اهل کمال جا میزنند، نقل میکند: مردی بینوا و ریاکار، هر بامداد سبیل خود را با دنبهای چرب میکند و به ضیافت توانگران میرود و مدعی میشود که من فلان غذای چرب و شیرین خوردهام و حاجتی به غذاهای شما ندارم. روزی گربهای میآید و آن دنبه را میبرد. کودک خردسال او سراسیمه میرود که به پدر لافزن خود این خبر را برساند، و پدر را در میان آن جمع، گرم لافزدن مییابد؛ بیهیچ ملاحظهای میگوید: باباجان! آن دنبهای را که هر روز سبیلت را چرب میکردی، گربه دزدید و برد. مردک لافزن خود را میبازد و حضّار به خنده میافتند و بدینسان او رسوا میشود. بنابراین در این جهان, هیچ ادعایی پایدار نمیماند و بالأخره در امتحانات روزگار دعاوی بیاساس برملا میشود.
[1] - (سوره مائده،آیه 119)
[2] - (سفینة البحار، ج 2، ص 625)
[3] - (مسند احمد، ج 4، ص 292)
[4] - (سوره هود،آیه 112)
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |