من از آنچه نمی دانید نمی ترسم؛ ولی بنگرید در آنچه می دانید چگونه عمل می کنید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
عرشیات
شرح وتفسیرمثنوی دفترسوم(85)
شنبه 94 اسفند 15 , ساعت 6:49 صبح  

نقد مغروران دنیاپرست

( 778)همچو فرعونی مرصّع کرده ریش

 

برتر از عیسی پریده از خریش

( 779)او هم از نسل شغال ماده زاد

 

در خم مالی و جاهی در فتاد

( 780)هر که دید آن جاه و مالشسجده کرد

 

سجدهْ افسوسیان را او بخورد

( 781)گشت مستک آن گدای ژنده‌دلق

 

از سجود و از تحیرهای خلق

( 782)مال مار آمد که در وی زهرهاست

 

و آن قبول و سجدهْ خلق اژدهاست

 مرصّع: گوهر نشان. ریش فرعون به گوهر آراسته بود. در تاریخ بلعمى است: «پس موسى بر لب رود نیل آمد و دعا کرد، به فرمان خداى تعالى فرعون بر سر آب آمد او را بر کشیدند، و مرده دیدند و آن جواهر که در ریش او بافته بود تمامت بر گرفتند.»[1] «این دلق موسى است مرقع و آن ریش فرعون مرصّع.»[2]

نسل شغال ماده: یعنی زایندهْ فریب وفریبکاری.

افسوسیان: یعنی فریب خوردگان یا کسانی که او را مسخره و در ظاهر سجده می‏کردند و

سجده آنها را خورد: یعنی باورکرد و به اصطلاح به ریش خود گرفت.

مستک: «کاف» تصغیر که افاده تحقیر کند.

ژنده دلق: که پوششى درویشانه و کهنه دارد. لیکن در این بیت استعاره از درمانده و ناتوان است.

مال مار آمدن: «المال حیةٌ و الجاهُ أضَرُّ منه: مال چون مار است و مقام زیان‏مندتر از آن.»[3]

( 778) مثل آن فرعون که ریش خود را مرصع نموده و جواهر آویزان کرده از خریت خود را بالا دست موسى گمان مى‏کرد( 779) آن هم از نسل همان شغال ماده بود و در خم مال و جاه افتاده بود. ( 780) مردم مال و جاه او را دیده و سجده کردند و سجده کسانى را که بجاه و مال او افسوس مى‏خوردند او بخود خرید و گمان کرد که او شخص فوق العاده ایست‏. ( 781) آن گداى بالذات از سجده و حیرت مردم مست گردید. ( 782) مال مارى است که در آن زهرها هست و آن سجده و اقبال مردم اژدها است‏.

مولانا قدرتمندان دنیا و از جمله فرعون را شغال رنگین می‌بیند. آن شغال رنگین، مانند فرعونی بود که طبق روایات، جواهر گران‌بهایی بر موهای ریش خود کشیده بود و "از خری"، می‏پنداشت که بالاتر از عیسی و مقامش، فراتر از فلک چهارم است. "مال و جاه"، او را مغرور کرده بود. مولانا، فرعون را "گدای ژنده دلق" می‏گوید؛ زیرا آن‌چه او داشت، هیچ بود. مولانا با استناد به حدیث می‏گوید: توجه خلق بدتر از مال، مایهْ گمراهی می‏شود: مال دنیا آکنده از زهرهای معنوی است و بدتر از آن، این است که آدمی فریفتهْ تعظیم‏ها و تملق‏های چاپلوسان شود و تعظیم آنان را حقیقی بداند و خود را نیز بزرگ شمارد.

 

( 783)های ای فرعون ناموسی مکن

 

تو شغالی هیچ طاووسی مکن

( 784)سوی طاووسان اگر پیدا شوی

 

عاجزی از جلوه و رسوا شوی

( 785)موسی و هارون چو طاووسان بدند

 

پر جلوه بر سر و رویت زدند

( 786)زشتی‌ات پیدا شد و رسوایی‌ات

 

سرنگون افتادی از بالایی‌ات

( 787)چون محک دیدی سیه گشتی چو قلب

 

نقش شیری رفت و پیدا گشت کلب

( 788)ای سگ‌گرگین زشت از حرص و جوش

 

پوستین شیر را بر خود مپوش

( 789)غُرّهْ شیرت بخواهد امتحان

 

نقش شیر و آن‌گه اخلاق سگان

 ناموسى: در فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوى، پاک دامنى و پرهیزکارى معنى شده، لیکن خود نمایى و خود ستایى مناسب‏تر مى‏نماید،

          گوید خاقانیا این همه ناموس چیست             نه هر که دو بیت گفت لقب ز خانان برد

(جمال الدین عبد الرزاق)

          چون بگویى جاهلم تعلیم ده             این چنین انصاف از ناموس به‏

1388/ د / 4

ناموسی مکن: یعنی با ظاهر خوش و آوازهْ خوش، دیگران را فریب نده.

طاووسان: مردان حقند.

گرگین: یعنی گرگ صفت.

امتحان: امتحان حق است .

غرّه شیر: قدرت مردان حق و آگاهی آنها از باطن مدعیان است.

( 783) هان اى فرعون دعوى عفیف بودن و ناموسى جلوه کردن را رها کن تو شغالى دعوى طاوسى از تو شایسته نیست‏ . ( 784) اگر در مقابل طاوسان واقع شوى از جلوه طاوسى عاجز مانده و رسوا خواهى شد . ( 785) موسى و هارون خلقتاً طاوس بودند و پرهاى طاوسى خود را بسر و روى تو زدند . ( 786) و بر اثر آن زشتى تو پیدا شده رسوا گردیدى و از مقام بلند خود سر نگون شده به پستى افتادى‏ . ( 787) محک دیدى و مثل پول قلب سیاه شده نقش شیریت رفته در عوض سگ پیدا شد . ( 788) اى سگ گرگ صفت زشت از جوش حرص پوست شیر بتن خود مپوش‏ . ( 789) غرور شیر بودنت مستلزم امتحان است نقش شیر و اخلاق سگ؟ آیا ممکن است با این اخلاق کسى شیر بودن تو را باور کند.

خطاب مولانا به همهْ مغروران دنیاست که چون شغال رنگین شده، خود را در راه خیر و صلاح می‌بینند. موسی و هارون را از مردان حق مثال می‏زند که جلوهْ آنها، فرعون را رسوا کرد. مولانا، موسی و هارون و به‌طور کلی، مردان حق را "محک" می‏گوید و "قلب"، وجود ناسزای فرعونیان و مدعیان است که در ظاهر "نقش شیری" دارند، اما سگی بیش نیستند. مولانا بر این باور است که : ریا و تزویر انسان در فراز و نشیب روزگار آشکار می‌شود؛ چنان‌که حضرت علی(ع) فرمود: «فی تقلب الاحوال علم جواهر الرجال؛ در کشاکش دهر، گوهر آدمیان شناخته شود».[4]



[1] - (تاریخ بلعمى، ص 420- 421)

[2] - (گلستان سعدى، ص 183)

[3] - (المنهج القوى)

[4]- احادیث مثنوی، ص76


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 27 بازدید
بازدید دیروز: 678 بازدید
بازدید کل: 1401139 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]