مردی از قبیله خثعم نزد رسول خدا آمد و گفت : «منفورترین کار نزد خداوند چیست ؟».فرمود : «شرک ورزیدن به خداوند» .پرسید : «پس از آن چیست ؟».فرمود : «بُریدن از خویشان» .پرسید : «پس از آن چیست ؟».فرمود : «امر به منکر و نهی از معروف» . [.عبداللّه بن محمّد ـ به نقل از امام صادق علیه السلام ـ]
عرشیات
شرح وتفسیر مثنوی دفترسوم(97)
پنج شنبه 95 فروردین 5 , ساعت 7:17 صبح  

پیدا شدن استاره موسى علیه السّلام بر آسمان و غریو منجّمان در میدان

( 902)بر فلک پیدا شد آن استاره‌اش

 

کوری فرعون و مکر و چاره‌اش

( 903)روز شد گفتش که ای عمران برو

 

واقف آن غلغل و آن بانگ شو

( 904)راند عمران جانب میدان و گفت

 

این چه غلغل بود شاهنشه نخفت

( 905)هر منجم سر برهنه جامه‌پاک

 

همچو اصحاب عزا بوسیده خاک

( 906)همچو اصحاب عزا آوازشان

 

بد گرفته از فغان و سازشان

( 907)ریش و مو بر کنده رو بدریدگان

 

خاک بر سر کرده، خون‌پر دیدگان

 خاک بوسیدن: کنایه از سجده کردن. فروتنى نمودن.

ساز: به قرینه «فغان» در معنى «بانگ» و «ناله» به کار رفته.

سازشان: یعنی حالت عمومی وکلی آنها .

ستاره بار شدن: کنایه از اشک آلود گشتن.

رو بدریدگان: یعنی صورت خود را از ناراحتی خراش داده بودند.

( 902) بکورى چشم فرعون و على رغم تدبیرهایى که بکار برد ستاره موسى در آسمان پیدا شد. ( 903) روز که شد گفت عمران برو تحقیق کن که این صداها و این غوغاها چه بوده‏. ( 904) عمران بمیدان رفته و از مردم پرسید که این چه غلغله‏اى بود که دیشب مانع از خواب شاه گردید. ( 905) و ضمناً دید که منجمین حال غریبى دارند و هر یک از آنها مثل عزا داران سر را برهنه و جامه را چاک نموده و خاک بسر ریخته است‏. ( 906) و مثل اصحاب عزا از بس افغان و ناله و گریه کرده‏اند صداى آنها کرخت و گرفته شده‏. ( 907) موى ریشهاى خود را کنده صورت را خراشیده با دیده پر خون و خاک بسر ریخته‏اند.

فرعون عمران را به میدان فرستاد تا موجب فریادها را بداند و بدو گوید. منجّمان عمران را گفتند آن چه نباید بشود شد. ستاره آن که دستگاه فرعون را به هم خواهد زد پدید گردید و معنى آن این است که نطفه او منعقد گشته است. (آن چه خدا خواهد رخ مى‏دهد و کوشش بنده در دفع آن به جایى نمى‏رسد).

 

( 908)گفت خیر است این چه آشوب است و حال؟

 

بد نشانی می‌دهد منحوس سال

( 909)عذر آوردند و گفتند ای امیر

 

کرد ما را دست تقدیرشاسیر

( 910)این همه کردیم و دولت تیره شد

 

دشمن شه هست گشت و چیرهشد

( 911)شب ستاره‌ْ آن پسر آمد عیان

 

کوری ما بر جبین آسمان

( 912)زد ستاره‌ْ آن پیمبر بر سما

 

ما ستاره‌بار گشتیم از بکا

( 913)با دل خوش شاد عمران وز نفاق

 

دست بر سر میبزد کاه الفراق

( 914)کرد عمران خویش پر خشم و ترش

 

رفت چون دیوانگان بی‌عقل و هش

( 915)خویشتن را اعجمی کرد و براند

 

گفته‌های بس خشن بر جمع خواند

( 916)خویشتن را ترش و غمگین ساخت او

 

نردهای بازگونه باخت او

( 917)گفتشان شاه مرا بفریفتید

 

از خیانت وز طمع نشکیفتید

( 918)سوی میدان شاه را انگیختید

 

آب روی شاه ما را ریختید

( 919)دست بر سینه زدیت اندر ضمان

 

شاه را ما فارغ آریم از غمان

 دست تقدیرش: یعنی دست تقدیر الهی.

دولت تیره شد: یعنی بخت فرعون تیره شد.

بکا: یعنی گریه.

ستاره :در این جا تعبیری از اشک های ستاره شناسان است.

اعجمى کردن: کنایه از ناآگاه نشان دادن.

راندن: رفتن.

          شه چون ورق صلاح او خواند             با حاجب خاص پیش او راند

(نظامى، به نقل از لغت نامه)

نرد باژگونه باختن: کنایه از گفتن چیزى که خلاف اعتقاد گوینده است.

نشکیفتن: تاب نیاوردن، صبر نکردن. (برابر طمع تاب نیاوردید).

ضمان: تعهد کردن، ضمانت کردن.

( 908) عمران رو به آنها کرده گفت انشاء اللَّه خیر باشد چه خبر است این چه آشوب و چه حالتى است این سال نحس نشانه بدى مى‏دهد. ( 909) منجمین گفتند اى امیر ما معذوریم دست تقدیر ما را اسیر خود ساخت‏. ( 910) این همه کارها را کردیم بالاخره هم دشمن شاه پیدا شد و تقدیر بر ما غالب آمد. ( 911) بکورى چشم ما ستاره آن پسر دیشب در جبین آسمان نمایان گردید. ( 912) ستاره آن پیغمبر بر آسمان زد و دانه‏هاى اشک ما را چون ستاره بر زمین ریخت‏. ( 913) عمران در حالتى که دل خوش و شادمان بود از روى نفاق دست بر سر زده گریه و افغان نمود. ( 914) عمران خود را خشمگین و ترش رو جلوه داده و چون دیوانه بى‏عقل و هوش حال غضب بخود گرفت‏. ( 915) خود را به نفهمى زده سقط گفتن آغاز کرد. ( 916) آرى خود را بصورت غضبناک ساخته و نرد واژگونه باخت‏. ( 917) گفت آیا حیا نکردید که شاه مرا بر اثر طمع فریب داده و باو خیانت کردید. ( 918) شاه را بمیدان آورده آبروى سلطنت را بردید. ( 919) دست بسینه خود زده گفتید ما شاه را از این غم فارغ خواهیم ساخت‏.

عمران گفت: این دیگر چه پریشان حالی و غوغا‌یی است؟ این غوغا نشانه این است که سالی نحس در پیش‌رو داریم. منجّمان به عمران گفتند: ای فرمانروا! دست تقدیر و قضای الهی ما را اسیر و مقهور خود ساخته است. با همه تلاش‌هایی که صرف کردیم، از بد‌اقبالی، دشمن شاه به وجود آمد و بر ما چیره شد و ستاره آن پسر بر پیشانی و پهنه آسمان نمایان گردید. عمران، در باطن شادمان بود، ولی با ظاهر‌سازی، دو دستی بر سر زد و گفت: افسوس که فرعون هم به دیار فنا می‌شتابد. عمران خود را در نزد آن جمع اخم‌آلود و اندوهگین نشان داد و نرد وارونه بازی کرد؛ یعنی سخنانی گفت که با تمایل باطنی او مغایر بود.


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 510 بازدید
بازدید دیروز: 514 بازدید
بازدید کل: 1402136 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]