ادامه درس 97
( 920)شاه هم بشنید و گفت ای خائنان |
|
من بر آویزم شما را بیامان |
( 921)خویش را در مضحکه انداختم |
|
مالها با دشمنان در باختم |
( 922)تا که امشب جمله اسرائیلیان |
|
دور ماندند از ملاقات زنان |
( 923)مال رفت و آبرو و کار خام |
|
این بود یاری و افعال کرام |
( 924)سالها ادرار و خلعت میبرید |
|
مملکتها را مُسلّم میخورید |
( 925)رأیتان این بود و فرهنگ و نجوم |
|
طبلخوارانید و مکارید و شوم |
( 926)من شما را بر درم و آتش زنم |
|
بینی و گوش و لبانتان بر کنم |
( 927)من شما را هیزم آتش کنم |
|
عیش رفته بر شما ناخوش کنم |
بر آویختن: دار کشیدن.
در مضحکه انداختن: خود را ریشخند ساختن.
دشمنان: اسرائیلیان مراد است.
درباختن: صرف کردن، هزینه کردن.
این بود...: این کار جوانمردانه است؟ چنین کار شایسته کرام است؟
ادرار: مقررى، راتبه، حقوق مداوم ومستمری ،
مرا در نظامیّه ادرار بود شب و روز تلقین و تکرار بود
(بوستان سعدى، ص 159)
مملکتها: یعنی اموال زیاد به انداز عواید یک یا چند ایالت.
مُسلّم میخورید: یعنی با اختیار کامل می خورید، بی این که کسی برای شما حدی قائل شود.
طبل خوار: یعنی پرخور،شکم باره.
(920) فرعون همین که ماجرا را شنید چنان غضبناک شد و منجمین را بحضور طلبیده،گفت اى خیانت پیشگان اکنون شما را بدار خواهم آویخت. ( 921) بدشمنان خود مال بخشیده و خود را مضحکه آنان قرار دادم. ( 922) تا بنى اسرائیل امشب از ملاقات زنهاى خود محروم ماندند. ( 923) مقصود حاصل نشده مال رفته کارى که شما مىخواستید بکنید نتیجهاش این بود؟. ( 924) همه ساله از من کمک و خلعت گرفته و عایدات کشور را مىخورید. (- براى اینکه در چنین روزى بمن کمک فکرى بکنید. ( 925) نتیجه شور و رأى عاقلانه شما و آخر همه ستاره دیدن و عقل تدبیر همین بود؟ شما همگى شکم پرست و مکار و شوم هستید. ( 926) پس اکنون گوش و بینى شما را بریده و بدنتان را پاره پاره کرده و آتش مىزنم. ( 927) آرى شما را هیزم آتش کرده و عیش گذشته شما را ناخوش خواهم ساخت.
فرعون نیز سخنان منجمان را شنید و گفت: ای خیانتکاران! من شما را بیهیچ امانی دار میزنم، زیرا من با رای شما خود را مسخره عام کردم. و بیخود آن همه هدیه و جایزه به دشمنانم دادم. سالهای متمادی است که شما از من مستمری و جامههای فاخر دریافت میکنید؛ در کشور اعمال نفوذ میکنید و عواید آن را نیز به خود اختصاص میدهید. من شما را به هیمه و هیزم تبدیل میکنم و هر چه تاکنون خوشی کردهاید به ناخوشی و تلخی مبدّل میسازم.
( 928)سجده کردند و بگفتند ای خدیو |
|
گر یکی کرت ز ما چربید دیو |
( 929)سالها دفع بلاها کردهایم |
|
وهم حیران زآن چه ماها کردهایم |
( 930)فوت شد از ما و حملش شد پدید |
|
نطفهاش جست و رحم اندر خزید |
( 931)لیک استغفار این روز ولاد |
|
ما نگه داریم ای شاه و قباد |
( 932)روز میلادش رصد بندیم ما |
|
تا نگردد فوت و نجهد این قضا |
( 933)گر نداریم این نگه ما را بکش |
|
ای غلام رأی تو افکار و هش |
( 934)تا بنه مه میشمرد او روز روز |
|
تا نپرد تیر حکم خصمدوز |
( 935)چون مکان بر لا مکان حمله برد |
|
سرنگون آید ز خون خود خورد |
( 936)چون زمین با آسمان خصمی کند |
|
شوره گردد سر ز مرگی بر زند |
( 937)نقش با نقاش پنجه میزند |
|
سبلتان و ریش خود برمیکند |
خدیو: پادشاه، خداوند.
چربیدن: پیش افتادن، فائق شدن.
زما چربید دیو: یعنی شیطان برما غلبه کرد ، ودراین جا نیروی مخالف فرعون را دیو گفته اند.
فوت شد از ما: یعنی طالع از تصرف ما بیرون رفت.
روز ولاد نگه داشتن: روز زادن کودک را به خاطر سپردن.
رصد بستن: یعنی مراقب حرکت ستارگان بودن وطالع و وقایع را از پیش دریافتن.
نجهد این قضا: یعنی حکم آسمانی و الهی جاری نگردد.
اى غلام...: اى که همه اندیشهها و هوشها برابر راى تو ناچیز است.
پریدن تیر حکم: کنایه از جارى شدن حکم الهى.
تیر حکم خصم دوز: همان قضای الهی است و خصم فرعون است.
مکان بر لا مکان حمله بردن: کنایه از اندیشه مخلوق با قضاى خالق در افتادن.
زمین با آسمان خصمی کند: یعنی درافتادن بنده با حق و هستی مطلق؛ در این درگیری به الوهیت حق آسیبی نمیرسد و وجود خاکی است که نابود میشود.
نقش با نقاش پنجه زدن: مصنوع برابر صانع ایستادن.
ور بگیرى کیت جست و جو کند نقش با نقّاش چون نیرو کند
608 / د / 1.
منجمان به فرعون سجده کردند و گفتند: ای سلطان! اگرچه یکبار شیطان بر ما غالب شده، اما این ما بودیم که چندین سال بلاهایی را از تو دفع کردیم که حتی اوهام و خیالات را نیز حیرتزده میکرد. هر چند این بار تدبیر درستی نیندیشیدیم و نطفه پدر موسی در رحم مادر قرار گرفت؛ اما ما به کفّاره این گناه، روز تولد او را معین میکنیم، تا اینبار فرصت را از دست ندهیم و این قضای الهی را دفع میکنیم. مولانا می گوید در افتادن و دشمنی کردن زمین با آسمان، یعنی درافتادن بنده با حق و هستی مطلق است؛بدیهی است که در این درگیری به الوهیت حق آسیبی نمیرسد و وجود خاکی است که نابود میشود.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |