( 948)خود زن عمران که موسی برده بود |
|
دامن اندر چید از آن آشوب و دود |
( 949)آن زنان قابله در خانهها |
|
بهر جاسوسی فرستاد آن دغا |
( 950)غمز کردندش که اینجاکودکی است |
|
نامد او میدان که در وهم و شکی است |
( 951)اندرین کوچه یکی زیبا زنی است |
|
کودکی دارد ولیکن پرفنی است |
( 952)پس عوانان آمدند او طفل را |
|
در تنور انداخت از امر خدا |
( 953)وحی آمد سوی زن زان با خبر |
|
که ز اصل آن خلیل است این پسر |
( 954)عصمت یا نار کونی باردا |
|
لا تکون النار حرا شاردا |
( 955)زن به وحی انداخت او را در شرر |
|
بر تن موسی نکرد آتش اثر |
( 956)پس عوانان بیمراد آن سو شدند |
|
باز غمازان کز آن واقف بدند |
( 957)با عوانان ماجرا برداشتند |
|
پیش فرعون از برای دانگ چند |
( 958)کای عوانان باز گردید آن طرف |
|
نیک نیکو بنگرید اندر غُرَف |
موسى برده بود: موسى (ع) را با خود داشت، نیکلسون «بردن» را «در شکم داشتن» (در مدت حمل) معنى کرده، ولى خلاف ظاهر است.
دامن در چیدن: کنایه از کناره گرفتن.
غمز کردن: سعایت کردن، سخن چینى کردن.
مرا غمز کردند کان پر سخن به مهر نبى و على شد کهن
(فردوسى، به نقل از چهار مقاله، ص 101)
نآمد: بظاهر فاعلِ فعل کودک است، ولى پیداست که مقصود «مادر طفل» است.
پر فن: مىتوان صفت مادر و طفل هر دو گرفت. اگر صفت «مادر» گرفته شود، زیرک و حیلت ساز معنى مىدهد و اگر صفت «کودک» گرفته شود معنى زیبا و جالب توجه مىدهد.
با خیر: حضرت حق جلّ و علا.
خلیل: لقب ابراهیم (ع).
ز اصل آن خلیل است: از نژاد ابراهیم (ع) است و آتش او را زیان نمىرساند.
عصمت: نگه داشتن.
یا نار کونى: برگرفته از قرآن کریم است:« قُلْنا یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِیمَ»: گفتیم اى آتش سرد و سلامت باش بر ابراهیم. [1]
لا تکون النار...: با حکمى که از حق تعالى به آتش رسید که سرد و سلامت باش، آتش سوزان و سرکش نمىشود.
بىمراد: محروم، دست خالى.
واقف: آگاه.
آن سو شدند: یعنی رفتند و دور شدند.
دانگ چند: اندک پول.
غُرَف: جمع غرفه: بالا خانه، خانه کوچک.
( 948) زن عمران که موسى را زائیده بود خود را از این معرکه بر کنار داشت و بمیدان نرفت. (- پس از آن که فرعون این معامله را با زنها نمود ببینید دیگر آن سگ چه کارها کرد. ( 949) زنان قابله را براى جاسوسى بخانهها فرستاد. ( 950) آنها خبر چینى کردند که در اینجا کودکى هست که او و مادرش بمیدان نیامده و احتمال دارد که همان کودک باشد. ( 951) گفتند در این کوچه زن زیبا و مکارى هست که کودکى زائیده. ( 952) وقتى مأمورین سخت گیر فرعون براى جستجوى خانه آمدند مادرش بحکم حق کودک را به تنور انداخت. ( 953) بلى از طرف خداوند فرمان رسید که این کودک شاخهاى از ریشه ابراهیم خلیل است. ( 954) و خطاب« کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً او را نگهدارى خواهد کرد و براى او آتش سوزنده نبوده و از امر حق سرکش نخواهد بود. ( 955) زن عمران بچه را به تنور آتش انداخت و آتش به تن موسى اثر نکرد. ( 956) مأمورین سخت گیر فرعون خانه را جستند و طفلى نیافتند. ( 957) و بدون رسیدن بمقصود مراجعت کردند ولى باز همان خبر چینان که از وجود طفل با خبر بودند. (- براى پول مختصرى نزد فرعون با مأمورین احتجاج کردند. ( 958) و گفتند بر گردید دو مرتبه خوب بتمام اطاقها سرکشى کنید. (- مأمورین بر گشتند که آن خانه را دو مرتبه وارسى کنند.
زن عمران که موسی را به همراه خود تا نزدیک میدان برده بود، به میدان نیامد و به جمع زنان نپیوست؛ بلکه از بیم آن فتنه هولناک، از آن فتنه و غوغا دور شد و به خانه برگشت. زنان جاسوس سخن چینی کردند و نهانی به فرعون خبردادند که، در این خانه کودکی است که به میدان نیامده است. مأموران فرعونی آمدند؛ اما مادر موسی به فرمان خدا، کودکش را در تنور انداخت. از بارگاه خداوند دانا به همسر عمران وحی رسید که: این پسر از تبار ابراهیم خلیل است و به سبب حفظ و صیانت این فرمان الهی که: آتش! بر ابراهیم سرد باش و سازگار. آتش به موسی آزار نمیرساند. مأموران فرعونی پس از تفتیش، بیآنکه به موسی دست یابند، ناامیدانه به نزد فرعون رفتند. ولی جاسوسان خبر داشتند که کودک در آن خانه است بدینجهت از فرعون اجازه خواستند که دوباره به آن خانه روند و همه جای خانه را درست بگردند. [2]
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |