( 959)باز وحی آمد که در آبش فکن |
|
روی در اومید دار و مو مکن |
( 960)در فکن در نیلش و کن اعتماد |
|
من تو را با وی رسانم رو سپید |
( 961)این سخن پایان ندارد مکرهاش |
|
جمله میپیچید هم در ساق و پاش |
( 962)صد هزاران طفل میکشت او برون |
|
موسی اندر صدر خانه در درون |
( 963)از جنون میکشت هر جا بد جنین |
|
از حیل آن کورچشم دوربین |
( 964)اژدها بد مکر فرعون عنود |
|
مکر شاهان جهان را خورده بود |
( 965)لیک از او فرعونتر آمد پدید |
|
هم ورا هم مکر او را در کشید |
( 966)اژدها بود و عصا شد اژدها |
|
این بخورد آن را به توفیق خدا |
( 967)دست شد بالای دست این تا کجا |
|
تا بیزدان که الیه المنتهی |
( 968)کان یکی دریاست بیغور و کران |
|
جمله دریاها چو سیلی پیش آن |
( 969)حیلهها و چارهها گر اژدهاست |
|
پیش الا الله آنها جمله لاست |
( 970)چون رسید اینجا بیانم سر نهاد |
|
محو شد والله اعلم بالرشاد |
وحى آمدن: چنان که در قرآن کریم آمده است:« إِذْ أَوْحَیْنا إِلى أُمِّکَ ما یُوحى. أَنِ اِقْذِفِیهِ فِی اَلتَّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فِی اَلْیَمِّ»: هنگامى که به مادر تو وحى کردیم آن چه وحى کرده شد. که او را در تابوتى گذار و در دریایش بیفکن.[1]
اعتماد: باید آن را اِعتِمید (مُمال) خواند.
رو سپید: کنایه از رسیده به مقصود.
مکرها در ساق و پا پیچیدن: کنایه از رسیده به مقصود.
مکرها در ساق و پا پیچیدن: کنایه از گرفتار کردن. مایه زیان شدن.
صد هزاران طفل میکشت : اشاره دارد به آیه:«إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا یَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَیَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ »:فرعون در زمین برترىجویى کرد، و اهل آن را به گروههاى مختلفى تقسیم نمود؛ گروهى را به ضعف و ناتوانى مىکشاند، پسرانشان را سر مىبرید و زنانشان را (براى کنیزى و خدمت) زنده نگه مىداشت؛ او به یقین از مفسدان بود![2]
کور چشم دور بین: در کار دنیا بینا و در کار خدا نابینا.
آن یکى بس دور بین و دیده کور از سلیمان کور و دیده پاى مور
2609 / د /3
مکر شاهان خوردن: بر آنان پیروز شدن. حیلههاشان را باطل کردن.
فرعون تر: کنایه از نیرومندتر. (اشاره است به عصاى موسى).
در کشیدن: به کام فرو بردن.
دست بالاى دست شدن: برگرفته از قرآن کریم است: «وَ فَوْقَ کُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ.» [3]
إلَیهِ المُنتَهى: برگرفته از قرآن کریم است «وَ أَنَّ إِلى رَبِّکَ اَلْمُنْتَهى»: همانا به سوى پروردگار تو است پایان.[4]
بىغور: که ژرفاى آن معلوم نیست. و از «دریا» قدرت پروردگار مقصود است.
لا بودن: برابر قدرت حق نیست بودن.
سر نهادن بیان: کنایت از خاموش گشتن.
وَ اللَّهُ أعلم...: و خدا به راستى و رستگارى داناتر است.
( 959) باز بمادر موسى وحى رسید که غصه نخور و موى خود را مکن بچه را به آب جوى بیفکن و امیدوار باش. ( 960) بمن اعتماد کن و او را به آب نیل بیانداز که من ثانیاً او را بتو خواهم رساند. ( 961) مکرهاى فرعون پایان نداشت ولى همه مکرهاى او پا پیچ خودش مىگردید. ( 962) او صد هزاران طفل در بیرون مىکشت و دشمن او در داخل خانهاش در صدر نشسته بود. ( 963) آن کور چشم دور بین از حیلهاى که داشت هر جا جنین بود مىکشت. ( 964) مکر فرعون اژدهایى بود که مىتوانست مکر تمام شاهان جهان را بخورد. ( 965) ولى فرعونتر از اویى بوجود آمد که او و مکرش را بلعید و فرو برد. ( 966) فرعون اژدها بود ولى بتوفیق خدا عصا اژدها شده او را خورد . ( 967) دست بالاى دست زیاد است ولى تا کجا؟ تا آن جا که بخدا برسد دیگر آن جا دستى بالاى دست او نیست زیرا که همه چیز باو منتهى مىگردد . ( 968) دیگر او دریاى بىپایانى است که انتهایى نداشته و عمق آن بىنهایت است و تمام دریاهاى جهان در مقابل او سیلابى بیش نیست . ( 969) حیلهها و چارهها اگر اژدها هم باشند در پیشگاه خداوند هیچ بوده و در پیش الا اللَّه همگى لا هستند . ( 970) بیان من که باین جا رسید سر نهاده و محو شد آرى خداوند براه رستگارى داناتر است
این بار از بارگاه الهی وحی آمد که موسی را به آب بینداز و به خدا امیدوار باش و بیتابی و پریشانی مکن.
چکیدهْ کلام مولانا در این ابیات این است که: همه مکرها و نیرنگهای فرعون پاپیچ خودش میشد. او صدها هزار کودک را از خانههاشان بیرون کشید و کشت درحالیکه دشمن اصلی در صدر خانهْ او جای داشت. مکر و فریب فرعون حقستیز، بسان اژدها بود، ولی با همه این مشکلات و موانع موسایی پدید آمد که از فرعون بسیار تواناتر بود. عصای موسی نیز اژدهایی بس نیرومندتر بود که با توفیقات ربّانی، اژدهای فرعون را فروبلعید. آری؛ دست بالای دست بسیار است، ولی تا به کجا؟ تا دست قدرت الهی که همه چیز به او ختم میشود. زیرا حقتعالی در مَثل، دریایی است که ژرف و کناره ندارد و همه دریاها در مقایسه با او سیلی حقیر بیش نیست. همه قدرتها در مقابل ذات لایزال الهی خوار و حقیر مینماید و «لا» است. چون سخن در بیان اسرار ربّانی به اینجا رسید، زبانم به عجز درآمد و مقهور گشت و خدا به راهنمایی و هدایت آگاهتر است.[5]
[1] - (سوره طه،آیه 38- 39)
[2] - قصص،ایه4
[3] - (سوره یوسف،آیه 76)
[4] - (سوره نجم،آیه 42)
[5]- (نگاه کنید به: تفسیرها، ذیل آیههاى 7- 13 سوره قصص)
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |