از ویژگیهای مؤمن آن است که از حرامها پاک باشد و در شبهه ها توقف کند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ـ به علی علیه السلام ـ]
عرشیات
شرح وتفسیرمثنوی دفترسوم(104)
پنج شنبه 95 فروردین 12 , ساعت 8:29 عصر  

رابطهْ کمال وپیوند با عالم غیب

زیبایی ها، قطره‌ای از دریای ژرف الهی است

(987)هر کجا لطفی ببینی از کسی

 

سوی اصل لطف ره‌یابی عسی

(988)این همه خوش‌ها ز دریاییست ژرف

 

جزء را بگذار و بر کل دار طرف

(989)جنگ‌های خلق بهر خوبی است

 

برگ بی‌برگی نشان طوبی است

(990)خشم‌های خلق بهر آشتیست

 

دام راحت دایماً بی‌راحتی است

(991)هر زدن بهر نوازش را بود

 

هر گله از شکر آگه می‌کند

(992)بوی بر از جزء تا کل ای کریم

 

بوی بر از ضد تا ضد ای حکیم

 عَسِى: عَسَى (از افعال مقاربه) بو که. امید است.

دریاى ژرف: استعاره از عالم لطف حضرت حق که عام است. هر زیبایى و نیکى از جانب اوست.

طرف: چشم.

خوبی: یعنی خوبی مطلق و لطف محض که همه برای رسیدن به آن می‌کوشند و در جنگ و نزاع‌اند.

برگ بى‏برگى: یعنی توانایی ترک همه مظاهر مادی و منافع این جهانی. درویشى. فانى شدن در حق. از تعلق آزاد بودن.

          گر بریزد برگ‏هاى این چنار             برگ بى‏برگیش بخشد کردگار

2237 / د /1

 نشان طوبى: کنایه از رسیدن به بهشت. در بهشت آرمیدن. «طوبى» چنان که مى‏دانیم درختى است در بهشت پر شاخ و برگ. (آن که از دنیا برهد، به بهشت رسد).

بى‏راحتى دام راحت بودن: نظیر:

          اى بسا زجرى که بر مسکین رود             در ثواب از نان و حلوا به بود

          ز آن که حلوا بى‏اوان صفرا کند             سیلیَش از خُبث مُستنقا کند

          سیلیى در وقت بر مسکین بزن             که رهاند آنش از گردن زدن‏

2602- 2600 / د /6

بهر یارى مار جوید: «مار» استعاره از مال و زیور این جهان است چنان که در حدیث است «المالُ حَیَّةٌ وَ الجاهُ أضَرُّ مِنهُ.»[1] و على (ع) فرماید: «مَثَلُ الدُّنیا کَمَثَلِ الحَیَّةِ لَیِّنٌ مَسُّها وَ السُّمُّ النَّاقِعُ فِى جَوفِها.»[2]

بوى از جزو به کل بردن: از مصنوع به صانع رسیدن. از آثار خدا، خدا را شناختن.

بوى از ضد به ضد بردن: چنان که معروف است ضد را از ضد توان شناخت. (از قهر به لطف توان رسید.) فقرى که او دهد پادشاهى است و خواریى که رضاى وى در او باشد سرورى است و قهر او نشانه لطف است.

          اگر با دیگرانش بود میلى             چرا ظرف مرا بشکست لیلى‏

(نظامى، لیلى و مجنون)

 ( 987) هر جا لطفى از کسى بینى بسوى اصل آن لطف راه مى‏یابى‏. ( 988) این همه خوبها از دریاى خوبى است جزء بودن او را بگذار و بدان که این از همان کل است و جزء اعتبارى بیش نیست‏ . ( 989) جنگهاى مردم براى رسیدن بخوبى است و برگ بى‏برگى نشانه درخت طوبى است‏ . ( 990) جنگهاى مردم براى صلح است و همیشه سختى است که دام راحت است‏ . ( 991) هر زدنى براى نوازش و هر گله‏اى براى تشکر است‏. ( 992) از جزء بکل بوى برده از ضد به ضد منتقل شو.

در بیت پیش مولانا گفت: که همه ما آشنای آن سر هستیم و پیوندی با عالم غیب داریم و اکنون می‌گوید: عواطف و روحیات ما ریشه‌‌ در آن عالم دارد و همه چیزهای زیبا و دلنواز، قطره‌ای از دریایی است که ژرفای آن ناپیداست. مولانا می گوید: هرکس به این مرتبه ازکمال و بی‌نیازی برسد، در سایه درخت طوبی و در پناه لطف حق جای خواهد داشت. او می گوید: هر چیزی ممکن است ضد خود را در پی داشته باشد؛ کسانی که ریاضت و «دائما بی‌راحتی» را انتخاب می‌کنند، سرانجام «راحت» را به دست می‌آورند. ترک دنیا، دام راحتی است؛ چنان‌که در حدیث قدسی آمده است: «انّی جعلت الراحة فی ترک الدنیا والناس یطلبونها فی اشتغالها؛آسا‌یش را در فرونهادن دنیا نهاده‌ام؛ درحالی‌که مردم آن را خواهانند»‌. منظور مولانا این است که: همه امور مادی و ظاهری زندگی، راهی به سیر الی‌الله دارد، (والمجاز قنطرة الحقیقة). تو باید ادراک داشته باشی تا از جزء، کل و از ضد، ضد را بشناسی؛ در قهر حق، لطف او را ببینی و از مجاز به حقیقت راه یابی.

 

 

( 993)جنگ‌ها، می‌آشتی آرد درست

 

مارگیر از بهر یاری مار جُست

( 994)بهر یاری مار جوید آدمی

 

غم خورد بهر حریف بی‌غمی

( 995)او همی‌جستی یکی ماری شگرف

 

گرد کوهستان و در ایّام برف

( 996)اژدهایی مرده دید آن‌جا عظیم

 

که دلش از شکل او شد پُرّ زبیم

( 997)مارگیر اندر زمستان شدید

 

مار می‌جست، اژدهایی مرده دید

( 998)مارگیر از بهر حیرانی خلق

 

مار گیرد اینت نادانی خلق

 

بهر یاری مار جوید آدمی: مضمون بیت یادآورسخن مولاعلی(ع) است که: «مَثَلُ الدُّنیا مَثَلُ الحیَّةِ التی یَلیُ مَسُّهُ ویُعجبُ نَقشُهُ ویَقتُلُ سَمُّهُ»[3]

حریف بی غمی: یعنی دوستی که غمخوار آدم باشد.

او: اشاره است به مارگیر.

شِگرف: معنى‏هاى زیبا، لطیف، ستبر، و بزرگ آمده است.

 ( 993) جنگها آشتى مى‏آورد و مار گیر بهواى یارى مار مى‏گیرد. ( 994) آدمى براى یارى مار مى‏جوید و براى حریف بى‏غمى غم مى‏خورد. ( 995) او در ایام برف گرد کوهستان گردش کرده و یک مار تعجب آورى جستجو مى‏کرد . ( 996) از قضا اژدهاى بزرگى دید که مرده افتاده و از رعب هیکل او دلش پر از ترس گردید . ( 997) او در زمستان سخت در جستجوى مار بود اژدهاى مرده دید. ( 998) مارگیر فقط براى اینکه مردم نادان را بحیرت بیاندازد مار تهیه مى‏کند.



[1] - (المنهج القوى)

[2] -(نهج البلاغه، کلمات قصار: 119)

[3]- احادیث مثنوی، ص 83


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 234 بازدید
بازدید دیروز: 514 بازدید
بازدید کل: 1401860 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]