هرگاه خداوند، بنده ای را دوست بدارد، راهصواب و هدایتش را به او می نماید و به او توفیق فرمانبری ازخود می دهد . [امام علی علیه السلام]
عرشیات
شرح وتفسیرمثنوی دفترسوم(105)
پنج شنبه 95 فروردین 12 , ساعت 8:30 عصر  

عظمت وجودی انسان

( 999) آدمى کوهى است چون مفتون شود؟            

 

کوه اندر مار حیران چون شود؟

( 1000) خویشتن نشناخت مسکین آدمى            

 

از فزونى آمد و شد در کمى‏

( 1001) خویشتن را آدمى ارزان فروخت            

 

بود اطلس خویش بر دلقى بدوخت‏

( 1002)صد هزاران مار و کُه حیران اوست            

 

او چرا حیران شده است و مار دوست‏

 حیرانى: در فرهنگ‏ها سر گشتگى و پریشانى است، لیکن در این بیت به معنى «به شگفت آوردن» است.

کوه: تشبیه آدمى به کوه از آن جهت است که دیگر موجودات برابر او خردند، چه او گزیده آفریدگان است و عالم کبیر است و هر چه در آفرینش آمده در او جمع است و چنان که در کوه مار و تریاق و دیگر چیزهاست در او حقیقت‏هاست پس سزاوار نبود که چون اویى فریفته‏ى مار شود.

          کوه بود آدم، اگر پُر مار شد             کانِ تریاق است و بى‏اضرار شد

          تو که تریاقى ندارى ذرّه‏اى             از خلاص خود چرایى غرّه‏اى‏

1346- 1345/ د / 6

مفتون: فریفته.

از فزونى آمد و شد...: نظیر:

          آخر آدم زاده‏اى اى ناخلف             چند پندارى تو پستى را شرف‏

541 / د /1

بر دلق دوختن: کنایه از خرسند شدن به متاع بى‏ارزش.

( 999) آدمى چون کوه است چگونه ممکن است مفتون گردد کوه چگونه از دیدن مارى حیران مى‏شود . ( 1000) بلى آدمى مسکین خود را نشناخت این است از بلندى به پستى نزول کرد . ( 1001) آرى آدمى خود را ارزان فروخت اطلس بود ولى همین اطلس را وصله دلق نمود . ( 1002) صد هزاران مار و صد هزار کوه حیران آدمى است او چرا حیران مار شده و مار دوست گردیده است؟ .

با توجه به قصهْ مارگیر وکوهستان، تشبیه آدمی به «کوه» بدین معنا است که: انسان هرچه می جوید در وجود اوهست( آنچه خود داشت زبیگانه تمنّا می کرد). مولانا می گوید: دل آدمی مرکز اسرار غیب است، به شرط آن که خود را بشناسد. منظور مولانا این است که: وجود ما هستی مطلق یا کلِّ هستی است، وما به جزو ناچیز آن که دنیا وزندگی مادی است دل می بندیم. از نظرمولانا ، انسان دارای مقامی است که نه فقط اجزاء، بلکه کلیّت هستی هم حیران این عظمت اند، وبا این حال او درپی اجزاء ناچیز دنیای مادی می رود.

 

( 1003)مارگیر آن اژدها را بر گرفت

 

سوی بغداد آمد از بهر شگفت

( 1004)اژدهایی چون ستون خانه‌ای

 

می‌کشیدش از پی دانگانه‌ای

( 1005)کاژدهای مرده‌ای آورده‌ام

 

در شکارش من جگرها خورده‌ام

( 1006)او همی مرده گمان بردش ولیک

 

زنده بود و او ندیدش نیک نیک

( 1007)او ز سرماها و برف افسرده بود

 

زنده بود و شکل مرده می‌نمود

از بهر شگفت: یعنی برای آن که دیگران را شگفت آید.

دانگانه: (دانگ: یک ششم درهم آنه) یعنی برای قوت لایموت، کنایت از اندک پول.

          همه در جست و جوى دانگانه             از شریعت حمله بیگانه‏

(حدیقه، سنایى، ص 641)

جگر خوردن: یعنی رنج بردن، تلاش سخت کردن.

( 1003) القصه مار گیر اژدها را بر داشت و براى تماشا کردن و حیرت مردم ببغداد آمد . ( 1004) اژدها را که باندازه ستون خانه بود با خود همى‏کشید و مى‏برد تا شاید بوسیله او قسمتى از مخارج یومیه خود را تهیه کند . ( 1005) مى‏گفت مردم اژدهایى مرده آورده‏ام که در شکار کردن آن خون جگرها خورده‏ام‏ . ( 1006) او اژدها را مرده تصور مى‏کرد ولى اژدها زنده بود و او درست در دیدن آن دقت بکار نبرده بود . ( 1007) او از اثر سرما و برف افسرده و بى‏حس شده بود زنده بود ولى مرده مى‏نمود .


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 85 بازدید
بازدید دیروز: 514 بازدید
بازدید کل: 1401711 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]