( 1053)نفست اژدرهاست او کی مرده است؟ |
|
از غم و بیآلتی افسرده است |
( 1054)گر بیابد آلت فرعون او |
|
که به امر او همیرفت آب جو |
( 1055)آنگه او بنیاد فرعونی کند |
|
راه صد موسی و صد هارون زند |
( 1056)کرمک است آن اژدها از دست فقر |
|
پشهای گردد ز جاه و مال صقر |
( 1057)اژدها را دار در برف فراق |
|
هین مکش او را به خورشید عراق |
( 1058)تا فسرده میبود آن اژدهات |
|
لقمهْ اویی چو او یابد نجات |
( 1059)مات کن او را و آمن شو ز مات |
|
رحم کم کن نیست او ز اهل صلات |
( 1060)کان تف خورشید شهوت بر زند |
|
آن خفاش مرد ریگت پر زند |
آلت فرعون: یعنی قدرت دنیایی.
به امر او آب جو مىرفت: اشارتى است بدان چه در قرآن کریم است از سخن فرعون:« أَ لَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ وَ هذِهِ اَلْأَنْهارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتِی» آیا ملک مصر از آن من نیست و این جوىها که از زیر [قصر] من روان است.»[1] فرعون گفت من براى شما خدایى جز خود نمىدانم.[2] «چون این سخن بگفت رود نیل خشک شد خلق در پیش او جمع آمدند و گفتند اگر تو خدایى رود نیل را روان کن... به غارى در شد و توبره اسب در گردن انداخت و روى بر خاک نهاد و سر بر زمین زد و گفت من مىدانم که تو خداى بر حقى... مرا پیش خلق رو سیاه مکن... سر برداشت نظر کرد رود نیل را بدید که روان گشته... پس فرعون رو به قوم کرد که و هذه الانهار...»[3]
صَقر: (معرب چرخ) هر مرغ شکارى، باز، شاهین، و جز آن.
پشه صقر گردیدن: ناتوانى توان یافتن. (آن که از هر سو آزار مىبیند چون مال و جاه یابد دیگران را آزار رساند).
اژدها در برف فراق داشتن: استعاره از خوار ساختن نفس و بدان بىاعتنا بودن و به ریاضت خو دادن.
به خورشید عراق کشیدن: استعاره از توجه کردن به نفس و پروراندن آن را.
مات کردن: کنایه از مغلوب ساختن، مجال حرکت ندادن.
آمن: ایمن، در امان.
صِلات: جمع صلة: پیوند کردن یا پاداش دادن، نفس را مغلوب ساز که در خور دوستى و عنایت نیست ویا اهل نماز نیست.
خفاش: منظور از "خفاش" نفس است.
مرده ریگ: استعاره از نفس. و صفت «مرده ریگ» برای تحقیر و سرزنش میآید؛ معنای کلی این است که اگر شهوت قوت بگیرد، نفس نیز به جنبوجوش میآید.
( 1053) هان آگاه باش که نفس تو اژدها است او کى مرده بلکه از غم بىاسبابى افسرده است . ( 1054) اگر او هم اسباب فرعونى پیدا کند و آن طور امرش جارى باشد. ( 1055) دعوى فرعونى نموده راه صد موسى و صد هارون را مىزند. ( 1056) این اژدها از شدت فقر و احتیاج بصورت کرم کوچک در آمده و گرنه یک پشه با داشتن مال و جاه مرغ شکارى مىگردد . ( 1057) اژدها را در برف فراق مال و جاه نگه دار و زیر آفتاب عراق نبر . ( 1058) تا اژدهاى تو افسرده و منجمد گردد و گرنه اگر از سرما نجات یابد تو یک لقمه او خواهى بود . ( 1059) نفس خود را مات کن تا از مات شدن ایمن باشى باو رحم نکن که اهل نماز و دعا نیست . ( 1060) وقتى شعاع آفتاب شهوت بتابد این خفاش میراث مانده تو پر مىگیرد .
مولانا پس از نقل داستان مارگیر شروع میکند به نتیجهگیری و میگوید: نفس امّاره تو نیز اژدهاست. اژدهای نفس اگر زمینه مساعد پیدا کند، مانند فرعون میشود و در برابر حق میایستد. انسان نیز مانند فرعون از روی خودبینی مدعی میشود که آب در جویبار به فرمان من جریان مییابد. این مطلب اشاره دارد به مضمون آیه شریفه سوره زخرف که فرعون خود را میستاید، زیرا که رود نیل از زیر کاخ او میگذرد: و فرعون در میان قوم خویش بانگ همی زد و گفت: ای قوم! مگر سرزمین مصر و این جویبارها از آن من نیست که به فرمان من، بیفتور رود، آیا نمیاندیشید؟ نفس اماره تو بنیاد فرعونی درمیاندازد و با صد موسی و صد هارون به مخالفت برمیخیزد. غرور مال و مقام پشهای را به عقاب (صقر) تبدیل میکند. پس به نفس اماره فرصت تاختوتاز نباید داد. «خورشید عراق» عاملی است که نفس را بیدار و مسلّط میکند «خورشید شهوت» نیز عامل مسلط شدن نفس است. بنابراین نفس اماره را روبهروی خورشید عراق قرار نده تا یخزده بماند، زیرا اگر نجات یابد، تو را یک لقمه میکند. نفس اماره اهل نماز نیست و شایسته صله و لطف نیست. در مقابل تشبیه نفس به اژدها، شهوت هم به خورشید تشبیه شده است.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |