( 260) جولقیى سر برهنه مىگذشت |
|
با سر بىمو چو پشت طاس و طشت |
( 261) طوطى اندر گفت آمد در زمان |
|
بانگ بر درویش زد چون عاقلان |
( 262) کز چه اى کَل با کَلان آمیختى؟ |
|
تو مگر از شیشه روغن ریختى؟ |
( 263) از قیاسش خنده آمد خلق را |
|
کو چو خود پنداشت صاحب دلق را |
جولقى: منسوب به جولق ، یعنی کیسه یی بافته از موی یا جنس خشن. همچنین به دستهاى از قلندران که برسم این طایفه، موى سر و صورت را مىتراشیده و لباسى مویین و خشن از جنس جوال بتن مىکردهاند .[1]
دلق: یعنی جام? خشن وساد? درویشان است.
صاحب دلق: همان جولقی است.
( 260) از قضا درویشى از جلو دکان او عبور کرد که سرش مثل پشت طاس و طشت بىمو و صاف بود. ( 261) طوطى همین که او را دید بسخن آمده با لهجه تأثر آمیزى گفت اى درویش.( 262) براى چه در شمار کچلها آمدهاى مگر تو هم از شیشه روغن ریختهاى.( 263) مردم از سخن طوطى و از قیاسى که نموده درویش را مثل خود پنداشته بود بخنده افتادند.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |