( 1118)راجعون گفت و رجوع این سان بود |
|
که گله وا گردد و خانه رود |
( 1119)چونکه وا گردید گله از ورود |
|
پس فتد آن بز که پیش آهنگ بود |
( 1120)پیش افتد آن بز لنگ پسین |
|
اضحک الرجعی وجوه العابسین |
( 1121)از گزافه کی شدند این قوم لنگ |
|
فخر را دادند و بخریدند ننگ |
( 1122)پا شکسته میروند این قوم حج |
|
از حرج راهی است پنهان تا فرج |
( 1123)دل ز دانشها بشستند این فریق |
|
زآن که این دانش نداند آن طریق |
( 1124)دانشی باید که اصلش زآن سر است |
|
زآن که هر فرعی به اصلش رهبر است |
( 1125)هر پری بر عرض دریا کی پرد |
|
تا لدن علم لدنی میبرد |
راجعون: باز گردندهها. جمع «راجع» را مصدر «رجوع» به معنى باز گردیدن. این کلمه در چند آیه از قرآن کریم آمده است.[1]
أضحَکَ الرُّجْعى: باز گشت، چهره ترش رویان را خنداند.
از حرج راهی است پنهان تا فرج: اشاره دارد به آیات:«وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یُسْرًا »:و اما کسى که ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداشى نیکوتر خواهد داشت؛ و ما دستور آسانى به او خواهیم داد.»[2] و:«لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا سَیَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْرًا »:خداوند هیچ کس را جز به مقدار توانایى که به او داده تکلیف نمىکند؛ خداوند بزودى بعد از سختیها آسانى قرار مىدهد![3] و:«فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا. إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا »:به یقین با (هر) سختى آسانى است!(آرى) مسلّماً با (هر) سختى آسانى است.[4]
دانشها: همان علوم اهل ظاهر و هنرهای این جهانی است.
اصلش ز آن سر است: یعنی از علم الهی نشأت یافته است.
علم لدنی: همان علم است که از جانب پروردگار است و با آن میتوان به سوی حق پرواز کرد.
( 1118) از راجعون تمجید فرمودهاند و رجوع این است که گله از چرا بر گردد و بخانه برود . ( 1119) وقتى گله باز مىگردد آن بز که پیش آهنگ بوده و از همه جلوتر بود از همه عقب مىماند . ( 1120) آن بز لنگ پس مانده پیش افتاده و روى ترش رویان را بر گشتن او خندان مىسازد . ( 1121) گزاف نگفتم که این قوم لنگ شدهاند زیرا که آنها فخر را داده و ننگى خریدند . ( 1122) آنها با پاى شکسته بحج مىروند آرى از حرج و سختى بفرج و گشایش راه پنهانى هست . ( 1123) این قوم دل را از دانشها شستند براى اینکه این دانش باین راه آشنا نیست . ( 1124) اینجا دانشى لازم است که از آن سو آمده باشد و اصلش در آن طرف باشد چرا که فرع است که مىتواند کسى را به اصل خود راهنمایى کند . ( 1125) هر پرى چگونه ممکن است عرض دریا را بپرواز طى کند علم لدنى است که به لدن پى مىبرد و بنزد او راهنمایى مىکند .
مولانا میگوید: مردان حق اگر ظاهراً لنگ و بی چیز و ناتواناند، بیدلیل و از روی دروغ و ریا نیست. اینها به میل و رغبت، خواری دنیا را بر «فخر» آن ترجیح دادهاند. اینها با همین ظاهر ناتوان به مقصد میرسند، زیرا در هر تنگی و سختی راهی به گشایش وجود دارد. این علم الهی است که آدمی را تا بارگاه خداوند میرساند. حال که انسان چنین شایستگیای دارد که میتواند از بادهْ خوشگوار معارف ربّانی و حقایق الهی مست شود و بر وسعت دریای حقیقت پرواز کند. پس چرا علمی را بیاموزد که باید سینه را از آن شست و پاک نمود.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |