( 1126)پس چرا علمی بیاموزی به مرد |
|
کش بباید سینه را زآن پاک کرد |
( 1127)پس مجو پیشی ازین سر لنگ باش |
|
وقت وا گشتن تو پیش آهنگ باش |
( 1128)آخرون السابقون باش ای ظریف |
|
بر شجر سابق بود میوهطریف |
( 1129)گرچه میوه آخر آید در وجود |
|
اول است او زآن که او مقصود بود |
( 1130)چون ملائک گوی لا علم لنا |
|
تا بگیرد دست تو علّمتنا |
( 1131)گر درین مکتب ندانی تو هجا |
|
همچو احمد پری از نور حجی |
از گزافه: به عبث، بىدلیل.
لنگ: کنایه از درمانده در کار دنیا. فقیر ظاهرى.
ننگ: کنایه از حقارت آنان در دیده دنیا پرستان.
پا شکسته: کنایه از با عسرت، با سختى.
حَرَج: تنگى، سختى.
دل از دانشها بشستند.
دفتر صوفى سواد حرف نیست جز دل اسپید همچون برف نیست
159/ د / 2
لَدُن: نزد حق. علم لدُنِّى: علمى است که از جانب حق افاضه شود: «وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً».[1]
آخِرُون السَّابِقُون: اشاره به حدیث نبوی است که:« نَحنُ الآخِرُونَ السَّابِقُون» نگاه کنید به: شرح بیت: 3042 2.
لا عِلمَ لَنا: برگرفته از قرآن کریم است:« قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا»: گفتند پاکا که تویى ما را دانشى نیست جز آن که ما را آموختهاى.»[2]
هِجا: حروف تهجى (الف، ب، ت،...). کنایه از درس، دانش.
هجا ندانی: یعنی خواندن ونوشتن ندانی، اُمّی باشی.
حِجى: عقل، خرد.
نورحجی: یعنی نور عقل و عقل خداجو.
( 1126) بنا بر این چرا یک علمى بمرد یاد بدهى که سینه را باید از آن دانش پاک کرد . ( 1127) پس در این طرف پیشى مجوى و لنگ باش تا در موقع بر گشتن پیش آهنگ باشى . ( 1128) مصداق حدیث «آخرون السابقون» باش که میوه لطیف بر درخت مقدم است . ( 1129) اگر چه میوه در آخر بوجود مىآید ولى در اول امر مقصود او بوده که درخت بوجود آمده . ( 1130) چون ملایکه لا علم لنا بگو تا علمتنا از تو دستگیرى کند بگو نمىدانم تا بتو یاد بدهند. ( 1131) اگر در مکتب این عالم بىسواد صرف بوده حتى هجى حروف را هم ندانى چون حضرت رسول (ص ع) جانت از نور عقل و فرهنگ انباشته خواهد شد .
مولانا میگوید: راه بهرمندی از علم لدنی و الهی دو چیز است:
الف) پیشتاز نبودن در برخورداری از مزایای این جهانی و مصرف نکردن قوای خود برای این حیات مادی؛
ب) همانند فرشتگان، فروتنی در آموختن علم الهی و گفتن اینکه : تو منزّهی، ما را دانشی نیست، جز آنکه به ما آموختی که تویی دانای حکیم.
مولانا میگوید: هرگونه علم را از وجود خود نفی کن و همه را از حق تعالی بدان تا تعلیم الهی، دستگیر تو شود و تو را به مکاشفات ربّانی و مشاهدات رحمانی واصل کند. اگر مدعی هیچ علمی نباشی به خدا و علم الهی میرسی. هرگاه انسان از کمند معلومات رسمی و محفوظات خود برهد و دریابد که علوم ظاهری و محفوظات ذهنی یارای دستگیری و وصال او به حقیقت نیست، آنگاه با تکیه بر عقل خداجو میتواند از ورطههای جهل و تاریکی به سلامت بگذرد و به حقیقت برسد.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |