( 1132)گر نباشی نامدار اندر بلاد |
|
گم نهای الله اعلم بالعباد |
( 1133)اندر آن ویران که آن معروف نیست |
|
از برای حفظ گنجینهزری است |
( 1134)موضع معروف کی بنهند گنج |
|
زین قبل آمد فرج در زیر رنج |
( 1135)خاطر آرد بس شکال اینجا ولیک |
|
بگسلد اشکال را اُستورنیک |
( 1136)هست عشقش آتشی اشکالسوز |
|
هر خیالی را بروبد نور روز |
اندر بلاد: یعنی در این دنیا، درمیان خلق.
اللَّهُ أعلَم...: خدا به بندگان داناست.
اشکال: پا بند. آن چه بدان پاى ستور را بندند.
اُستور: ستور. استور نیک: استعاره از کسى که از نور الهى بهرهمند است و از عهده دریافتن اشکالها بر مىآید.
عشقش: یعنی عشق حق که هر مانع و ایرادی، یا هر پایبند دنیایی را نابود میکند، چنانکه وقتی روز میآید همهْ خیالها و اوهام شب از میان میرود.
( 1132) اگر در شهرها نامدار و معروف نباشى نقص تو نیست که خدا به بندگان داناتر است و مىشناسد . ( 1133) آرى براى نگهدارى گنج زر ویرانهاى لازم است که معروف نباشد و کسى به آن پى نبرد . ( 1134) جایى که شناخته مىشود کى گنج پنهان مىکنند اینکه فرج و گشایش در زیر رنج و سختى پنهان شده از این قبیل است . ( 1135) در اینجا ذهن انسان اشکالاتى پیش مىآورد ولى اسب خوب آن است که بندهاى سخت را پاره کند . ( 1136) عشق او آتشى است اشکال سوز البته نور روز هر خیالى را از بین مىبرد.
مولانا معتقد است که شهرت و نامداری در علوم ظاهری، انسان را از بهرهْ علم باطنی و علمی که از جانب حضرت حق است محروم میکند و در واقع انسان از اسرار غیب و درک حقایق الهی بیبهره میگردد و همانند ویرانهْ مشهوری خواهد بود که در او گنج پنهان نمیکنند. «گنجینه زری» که در ویرانه پنهان است، مرد حق است که شخصیت او در پشتِ ظاهرِ فقیرانهاش پنهان میماند، یا علم الهی و آگاهی از اسرار غیب در سینهْ چنین مردی است. مولانا میگوید: بعضی به این حرفهای من اشکال میگیرند اما اگراز نور الهى بهرهمند باشند؛ میتوانند این پایبند را از پای خود بدرند و به راه ادامه دهند.
چکیده کلام مولانا این که: آنان که پى دانشهاى صورى مىروند، سودى بر نمىدارند، دانشى باید که فرا گیرنده را به خدا رساند و از خودى برهاند. چنین کسان اگر در این جهان عقب ماندهاند در آن جهان گوى سبقت بردهاند. نزد مردم دنیا گمناماند و در آسمانها بنام، چنان که على (ع) فرماید: «أسمَاؤُهُم فِى السَّماءِ مَعروُفَةٌ، وَ فِى الأرضِ مَجهُولَةٌ.»[1] سپس فرماید: مبحثى است دشوار و اشکالها بسیار و علم صورى در گشودن آن گرفتار، اما آن که از دریاى معرفت الهى جامى چشید، بند فکر را برید و در حلّ آن سختى ندید.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |