( 1137)هم از آن سو جو جواب ای مرتضا |
|
کاین سؤال آمد از آن سو مر تو را |
( 1138)گوشهْ بیگوشهْ دل شهرهی است |
|
تاب لا شرقی و لا غرب از مهی است |
( 1139)تو ازین سو و از آن سو چون گدا |
|
ای که معنا چه میجویی صدا |
( 1140)هم از آن سو جو که وقت درد تو |
|
میشوی در ذکر یا ربی دوتو |
( 1141)وقت درد و مرگ آن سومی نمی |
|
چون که دردت رفت چونی اعجمی |
( 1142)وقت محنت گشتهای الله گو |
|
چون که محنت رفت گویی راه کو |
( 1143)این از آن آمد که حق را بیگمان |
|
هر که بشناسد بود دائم بر آن |
( 1144)وان که در عقل و گمان هستش حجاب |
|
گاه پوشیدست و گه بدریده جیب |
( 1145)عقل جزئی گاه چیره گه نگون |
|
عقل کلی آمن از ریب المنون |
( 1146)عقل بفروش و هنر حیرت بخر |
|
رو به خواری نه بخارا ای پسر |
آمدن سؤال از آن سو: طرح مشکلهاى عقلانى در اندیشه انسان زاده عقل است و عقل افاضتى است از عالم بالا به انسان، و معلوم است که روح حیوانى را در حل این مشکل بهره نیست و چون اشکال برخاسته از عقل است که داده خداست گشودن آن را هم از خدا باید خواست.
گوشهْ دل: یعنی خلوتگاه دل.
لا شرقى و لا غربى: گرفته از قرآن کریم است «زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ».[1]
دوتو می شوی: یعنی خم می شوی.
آن سو مینمی: یعنی به سوی حق میل میکنی.
صَدا: بازتاب آواز حق است.
اعجمى: که سخن به زبان بیگانه (جز زبان خود) رسا نتواند گفت. مجازاً: یعنی گنگ و غافل، رو گردان از حق، خدا نشناس.
حق را بیگمان بشناسد: یعنی معرفت او عاری از شائبهْ شک و ظن باشد.
وقت محنت اللَّه گو بودن: چنان که در قرآن کریم است« وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى اَلْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ اَلشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِیضٍ.»[2]
حجاب: باید «حجیب» خوانده شود.
رَیبُ المَنُون: مرگ.[3]
عقل: همان عقل حسابگر و دنیایی است که با گمان همراه میشود. عقل مادی در راه حق سرگردان است، اما عقل خداجو که پیوسته با عقل کل است از حوادث روزگار در امان میماند و به حقیقت میپیوندد. خوارى: کنایه از خود را به حساب نیاوردن، خود را ناچیز شمردن.
بخارا: شهر معروف در ما وراء النهر که نشأت گاه عالمان بسیار، از جمله محدث معروف محمد بن اسماعیل (وفات 253 یا 256 ه. ق) صاحب کتاب صحیح است. در این بیت و بیتهایى که نام بخارا در آن آمده اشارت است به علوم ظاهرى که بیشتر براى خود نمایى و مجلس آرایى فرا مىگیرند.
اى مقلّد از بخارا باز گرد رو به خوارى تا شوى تو شیر مرد
1292 / د /5
آن بخارى غصّه دانش نداشت چشم بر خورشید بینش مىگماشت
3855/ د / 3
( 1137) تو جواب هر اشکالى را هم از آن طرف بخواه زیرا که سؤال و مشکل تو هم از آن جا آمده . ( 1138) گوشه بىگوشه دل راهى است متعلق بشاه و تابش« لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ» از ماهى است که تابیده و دل را روشن کرده است . ( 1139) تو اى کوه معنى از اینجا و آن جا چرا انعکاس صورت مىجویى. ( 1140) هر چه مىجویى از آن طرف بجوى که در موقع رنج و درد رو به آن طرف نموده صداى یا رب یا رب بلند مىکنى. ( 1141) در موقع درد و مرگ به آن طرف متوجه مىشوى پس وقتى درد مىرود چرا نفهم مىگردى. ( 1142) در حال محنت رو بخدا مىکنى ولى وقتى محنت تمام شد مىگویى راه کو و از کدام راه بروم. ( 1143) علت این دو دلى این است که اگر کسى خدا را بدون گمان و شک بشناسد همیشه بر عقیده خود استوار خواهد بود . ( 1144) ولى آن که در عقل و گمان محجوب شده گاهى بىپرده مىبیند و گاهى حق از نظرش پنهان مىگردد . ( 1145) بلى عقل جزئى گاهى غالب و گهى مغلوب است ولى عقل کلى از حوادث ریب و شک در امان است . ( 1146) عقل و هنر بفروش و حیرت خریدارى کن بطرف خوارى و سبکى و سستى برو نه بطرف سختى .
مولانا به اشکالکنندگان میگوید: ای بندهْ مورد رضایت حق، جواب سؤال را از همانجا بگیر که سؤال از آن بروز میکند؛ یعنی از عالم الهی سؤال کن؛ زیرا سؤال تو نیز از همان عالم به تو رسیده است. مولانا جواب سؤال را از منشأ سؤال میگیرد و میگوید: تو ای انسان، کوه معنا هستی، چرا از عوامل و اسباب دنیایی جواب مسائل عالم معنا را میخواهی و طلب میکنی؟ آنچه اینها به تو میدهند بازتاب آواز حق است. به درون خود گوش بده، صدای حق را از دل خود میشنوی، چون در دل سالک شاهراهی به حقیقت وجود دارد؛ در دل نوری میتابد که مطابق آیهْ شریفه سوره نور، نه شرقی است و نه غربی، آن نور حق است.
مولانابا الهام از آیات قرآن کریم می گوید: هنگامیکه رنج و بلایی به تو روی میآورد دائمالله گویان میشوی، اما همینکه رنج و بلا برطرف میشود، میگویی راه خدا کدام است؟![4] او میگوید: این عقل و هنرِ دنیایی را رها کن وحیران در حقایق عالمِ غیب باش. «خواریِ» راه حق را بپذیر و از جلال و شکوه دنیا بگذر.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |