خلق، نانخور خدایند . لذا محبوب ترینِ خلق نزد خدا، کسی است که به نانخوران خدا سودی رساند وخانواده ای را شادمان کند . [.رسول خدا صلی الله علیه و آله]
عرشیات
شرح وتفسیرمثنوی دفترسوم(122)
جمعه 95 اردیبهشت 3 , ساعت 9:0 عصر  

حکایت‏های قرآن نقد حال ما انسان‌هاست

( 1147) ما چه خود را در سخن آغشته‏ایم            

 

کز حکایت ما حکایت گشته‏ایم‏

( 1148) من عدم و افسانه گردم در حَنین            

 

تا تَقَلُّب یابم اندر ساجدین‏

( 1149) این حکایت نیست پیش مردِ کار            

 

وصف حال است و حضور یارِ غار

( 1150) آن اساطیر اوّلین که گفت عاق            

 

حرف قرآن را، بُد آثار نفاق‏

( 1151) لا مکانى که در او نور خداست            

 

ماضى و مستقبل و حال از کجاست‏

( 1152) ماضى و مستقبلش نسبت به توست            

 

هر دو یک چیزند پندارى که دُوست‏

( 1153) یک تنى او را پدر ما را پسر             

 

بام زیر زید و بر عمرو آن زَبَر

( 1154) نسبت زیر و زبر شد ز آن دو کس            

 

سقف سوى خویش یک چیز است بس‏

( 1155) نیست مثلِ آن مثال است این سخن            

 

قاصر از معنىّ نو حرف کهن‏

( 1156) چون لبِ جُو نیست، مَشکا لب ببند             

 

بى‏لب و ساحل بُدست این بحر قند

 چه: به معنی چگونه است وپرسش همراه با شگفتی را می رساند.

آغشتن: آمیختن. مشغول داشتن.

حکایت گشتن: داستان شدن، سمر گردیدن.

تقلب در ساجدین: برگرفته از قرآن است.« اَلَّذِی یَراکَ حِینَ تَقُومُ وَ تَقَلُّبَکَ فِی اَلسَّاجِدِینَ»: آن که تو را مى‏بیند چون بر مى‏خیزى [براى نماز] و اگر دیدن تو را میان سجده کنندگان.[1]

اساطِیر أوّلین: افسانه پیشینیان. برگرفته از قرآن کریم است« وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَیْهِمْ آیاتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطِیرُ اَلْأَوَّلِینَ»: و چون آیه‏هاى ما را بر آنان بخوانند، گویند شنیدیم، اگر خواهیم مانند این توانیم گفت. این نیست جز افسانه‏هاى پیشینیان.[2]

یارغار: در اینجا یعنی دوستانصمیم راه حق.

عاق: سرکش نافرمان. و مقصود بعض مشرکان عرب است.

لا مکان: کنایه از فرستادنگاه آیت‏هاى قرآن. اصولا درعالم معنا زمان ومکان مطرح نیست. مشرکان در باره قرآن مى‏گفتند افسانه پیشینیان است. مولانا در رد آنان مى‏گوید اگر براى آیه‏هاى قرآن در سخنان دیگر پیمبران، همانند مى‏بینند، آن تابش نور الهى است بر همه آنان و برون از زمان و مکان. بعض شارحان «لا مکان» را کنایه از شیخ و مرشد گرفته‏اند که خلاف ظاهر است.

نسبت: از مقوله اعراض است و آن مفهومى است که تعقل آن با قیاس به غیر، ممکن تواند بود و معنى آن در ذهن بدون ملاحظه غیر ممکن نیست مانند بالا و پایین و آغاز و انجام.

مثل: مشارکت چیزى است در تمام ماهیت.

مثال: جزئى بود که براى روشن ساختن قاعده‏اى آرند، چنان که در جمله: ضَرَبَ زَیدٌ عَمراً، گویند زید فاعل و عمرو مفعول است.

          مر على را در مثالى شیر خواند             شیر مثل او نباشد گر چه راند

          از مثال و مثل و فرق آن بران             جانب قصّه دقوقى اى جوان‏

1942- 1941/ د / 3

 چون لب جو نیست: نسبت مشک و جوىِ روان هر چند نسبت خرد و کلان است، اما هر دو محدودند. مى‏توان بر لب جو نشست و مشک را پر کرد. اما از دریایى که لب و ساحل ندارد مشک را پر کردن چگونه توان؟ سخن مولانا چنان که بارها و از جمله در آغاز دفتر نخست فرمود انعکاسى است از آن چه از عالم دیگرى بدو الهام مى‏شود، و آن سخنانى است که بزرگان طریقت پى در پى گفته‏اند. این سخنان از دریاى معرفت حضرت است که به وسیله پیمبران و اولیا به مردم افاضه مى‏شود. و آن دریا برون از حد و زمان و مکان است.

 ( 1147) اکنون که ما خود را بسخن مشغول کرده‏ایم از اینکه حکایت گفته‏ایم خود حکایت و افسانه شده‏ایم‏ . ( 1148) من در ناله‏هاى خود نیست شده و افسانه مى‏گردم تا آن که مرا از حالى بحالى مى‏گرداند همان او کارى بکند که در وصف ساجدین در غلطم. ( 1149) در پیش مرد کار اینکه مى‏گویم افسانه نیست بلکه وصف حالى است که در حضور یار گفته مى‏شود. ( 1150) آن نافرمانى که گفت این از اساطیر اولین است در سخن قرآن نفاق پیشه خود کرده بود. ( 1151) لا مکانى که نور خدایى در آن جلوه گر است گذشته و آینده و حالش کجا بوده‏. ( 1152) ماضى و مستقبل از تو است و این هر دو یکى هستند و در گمان تو دو مى‏نمایند. ( 1153) یک نفر براى او پدر و براى ما پسر است بام زیر زید است و بالاى عمرو است‏. ( 1154) این نسبت زیر و بالا از این دو نفر بوجود آمده و گرنه سقف بخودى خود فقط یک چیز است‏. ( 1155) اینکه ما گفتیم مثال است و گرنه مطلب مثل این نیست زیرا سخنان کهنه این معنى نو را نمى‏رساند. ( 1156) اى مشگ چون اینجا لب جوى نیست پس لب بر بند زیرا این دریاى قند بى‏لب و بى‏ساحل است و کرانه ندارد.

مولانا می‏‏گوید: «حکایت‏های ما جلوه‌گاه خود ما و شخصیت ماست». من در ناله‏های خود محو می‏‏شوم تا در میان بندگان حق به خاک می‏‏افتم و خود را ناچیز می‏‏بینم. پس اینها که می‏‏گویم قصه نیست، وصف حال خود ماست. راندگان درگاه خدا نیز بیهوده قصه‏های قرآن را اسطوره‏های پیشینیان می‏‏شمارند:«یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُواْ إِنْ هَذَآ إِلاَّ أَسَاطِیرُ الأَوَّلِینَ»:کافران مى‏گویند: «اینها فقط افسانه‏هاى پیشینیان است!»[3] این قصه‏های قرآن هم وصف حال ماست، اگرچه از گذشته‏های دور آمده باشد. مولانا می‏‏گوید: اصولاً در عالم معنا زمان و مکان مطرح نیست. تو که جاودانه نیستی، به نسبت زندگی محدود خود، از گذشته و آینده سخن می‏‏گویی. حقیقت عالم، گذشته و آینده‌اش یکی است و محدود به زمان نمی‏‏شود. مولانا می‏‏گوید: من نمی‌خواهم عالم لامکان را به این دنیا تشبیه کنم، این‌که می‏‏گویم فقط مثال است. این کلمات کهنه، نمی‌تواند معانی عالم بالا را بیان کند. دریای حق مانند «لب جو» نیست که تو مانند «مشک» خود را از آن پر کنی؛ دریایی است که ساحل ندارد و باید در آن محو شد؛ چنان‌که هستی تو دیده نشود تا ساحلی بجوید.



[1] - (شعراء، 218- 219)

[2] - سوره انفال،ایه 31 و نیز در سوره مطففین: آیه 13، انعام: 25، نحل: 24، مؤمنون: 83، فرقان: 5، نمل: 68، أحقاف: 17، قلم: 15.

[3]. انعام، آیهْ 25.


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 578 بازدید
بازدید دیروز: 514 بازدید
بازدید کل: 1402204 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]