( 1175)بعد از آن گفتند ای مادر بیا |
|
گور بابا کو تو ما را ره نما |
ُ( 1176)ردشان بر گور او بنمود راه |
|
پس سه روزه داشتند از بهر شاه |
( 1177)بعد از آن گفتند ای بابا به ما |
|
شاه پیغامی فرستاد از وجا |
( 1178)که دو مرد او را به تنگ آوردهاند |
|
آب رویش پیش لشکر بردهاند |
( 1179)نیست با ایشان سلاح و لشکری |
|
جز عصا و در عصا شور و شری |
( 1180)تو جهان راستان در رفتهای |
|
گرچه در صورت به خاکی خفتهای |
( 1181)آن اگر سحر است ما را ده خبر |
|
ور خدایی باشد ای جان پدر |
( 1182)هم خبر ده تا که ما سجده کنیم |
|
خویشتن بر کیمیایی بر زنیم |
( 1183)ناامیدانیم و اومیدی رسید |
|
راندگانیم و کرم ما را کشید |
خواندن آن دو ساحر پدر را: در بحار الانوار، شرحى از قصص الانبیاء ثعلبى آمده که ترجمه آن چنین است: رئیس ساحران دو برادر بودند در دورترین شهرهاى مصر. چون فرستاده فرعون نزد آنان رسید، مادر خود را گفتند گور پدر را به ما نشان ده. مادر گور را بدانها نشان داد. پس نزد گور رفتند و پدر را به آواز بلند به نام خواندند. پاسخشان داد.
گفتند پادشاه ما را خواسته است چون دو مرد نزد او رفتهاند نه سپاهى دارند و نه سلاحى و نه آنان را قدرتى و توانى است. پادشاه برابر آنان ناتوان مانده است. با آن دو، عصایى است که چون بیفکنند هیچ چیز برابر آن نایستد. آهن و چوب و سنگ را به کام فرو برد.
پدر آنان را پاسخ داد هنگامى که آن دو در خواباند بنگرید اگر توانستید عصا را بربایید، بربایید. چه ساحر در خواب کارى نتواند کرد. و اگر هنگامى که در خواباند عصا به کار خیزد آن فرمودهى ربّ العالمین است. و نه شما، نه پادشاه، نه مردم دنیا را توان برابرى با آن دو نیست. آنان پنهانى نزد موسى و هارون رفتند تا عصا را بر گیرند و آن دو در خواب بودند عصا به آنان رو آورد.[1]
سه روزه داشتن: روزهای است که در آن تا سه روز افطار نمیکردند.
وَجا: مخفّف وجاء است؛ یعنی خوف و نگرانی، لغت نامه به نقل از غیاث اللغات آن را ترس و اندوه معنى کرده. پیداست که این معنى از همین کار برد و مانند آن گرفته شده.
آن چنان بر خود بلرزید آن عصا کآن دو بر جا خشک گشتند از وجا
1232/د 3
تا نباشد هیچ محسن بىوجا تا نباشد هیچ خائن بىرجا
4343/د 6
جهان راستان: یعنی آخرت،کنایه از عالم برزخ.
بر کیمیا زدن: کنایه از سود بردن. ایمان آوردن.
( 1175) دو نفر ساحر سر از زانو برداشته بمادر خود گفتند بیا ما را بقبر پدرمان راهنمایى کن. ( 1176) مادرشان آنها را سر قبر پدر برد در آن جا سه روز روزه گرفتند. ( 1177) پس از آن روح پدر را مخاطب نموده گفتند اى پدر شاه در کارى گرفتار شده و براى ما پیغام فرستاده. ( 1178) که دو نفر مرد او را بزحمت انداخته و آبرویش را در پیش لشکریان بردهاند. ( 1179) آنها سلاح و لشکرى ندارند ولى عصائى دارند که آن شور و شرى بر پا کرده است. ( 1180) تو اگر چه بظاهر در خاک خفتهاى ولى در جهان راستان و عالم واقع هستى. ( 1181) اگر کار آنها سحر است بگو و اگر هم کار خدایى است. ( 1182) آن را هم بما خبر ده که ما در مقابل او سجده کنیم و مس وجود خود را به کیمیایى عرضه نماییم.
سحر یا جادو چنان که مىدانیم پدید آوردن شکلها و صورتهاست در نظر بیننده، چنان که ریسمانى را مار نشان دهند، یا کسى را سر برند و دیگر بارش زنده سازند، یا در هوا راه روند و مانند این کارها. اما آیا سحر، دگرگونى در ماهیّت است به طور موقت؟ یا تصرفى است در دیده بیننده. معتزلیان سحر را به جمیع اقسام آن منکرند و گویند آن چه بیننده را به چشم آید جز تو هم نیست. (کشاف اصطلاحات الفنون) و بعضى گفتهاند سحر نتیجه سرعت عمل ساحر است که چیزى را نشان مىدهد و بیننده را مشغول مىسازد، سپس به سرعت چیز دیگرى را جاى آن مىنهد. به هر حال آن چه نزد همگان مسلّم است اینکه جادوگر را نیروى تصرف در قلب ماهیت نیست و آن چه مىکند تصرف در دیده بیننده است به دلیل آن که پس از زمانى کوتاه آن چه جادو کرده باطل مىشود و آن چه در آن جادو به کار رفته به حالت نخست در مىآید.
اما معجزه، آوردن چیزى است خلاف عادت و طبیعت، و آن تصرفى است در حقیقت و ماهیّتِ اشیاء نه در دیده نگرنده. مانند جارى شدن آب از سنگ یا شکافته شدن دریا به امر موسى یا معجزههاى رسول (ص).
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |