( 1315)هین مکن که کوه کاه است این زمان |
|
جز حبیب خویش را ندهد امان |
( 1316)گفت من کی پند تو بشنودهام |
|
که طمع کردی که من زین دودهام |
( 1317)خوش نیامد گفت تو هرگز مرا |
|
من بریام از تو در هر دو سرا |
( 1318)هین مکن بابا که روز ناز نیست |
|
مر خدا را خویش و انباز نیست |
( 1319)تا کنون کردی واین دم نازکیست |
|
اندرین درگاه گیرا ناز کیست |
( 1320)لم یلد لم یولد است او از قدم |
|
نی پدر دارد نه فرزند و نه عم |
( 1321)نازِ فرزندان کجا خواهد کشید |
|
ناز بابایان کجا خواهد شنید |
( 1322)نیستم مولود پیرا کم بناز |
|
نیستم والد جوانا کم گراز |
( 1323)نیستم شوهر نیم من شهوتی |
|
ناز را بگذار اینجا ای ستی |
کوه کاه است: یعنی هیچ قدرتی در برابر حق نمیتواند پایداری کند.
حبیب: دوست. کنایت از مؤمن.
دوده: خاندان. اشاره است بدان چه در قرآن کریم است« قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ»: گفت اى نوح او از خاندان تو نیست.[1]
روز ناز نیست: اشاره است بدان چه در قرآن کریم است« لا عاصِمَ اَلْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اَللَّهِ.»
این دم نازکی: یعنی این لحظه، لحظهْ حساس و دقیقی است، دشوارى، خطیر بودن.
لَم یَلِد: پروردگار مثل من و تو نیست که به دنیا آوَرَد یا زاده شود، نزاید. برگرفته از قرآن کریم است« لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ». [2] او از ازل و قدیم بوده است.
نیستم مولود: اشاره است بدان که بارى تعالى عَزَّ اسمُه از نسبتهایى که میان مخلوقات اوست مبرّاست. پروردگار میگوید: من نه ناز پدر پیر را میکشم و نه «گرازیدن» و سرکشی فرزند جوان را. همه باید مطیع حق باشند. با هر کس برابر کرده او رفتار مىکند.
گرازیدن: به تکبّر و ناز رفتن. به ناز خرامیدن.
سِتى: (مخفف سَیّدتى) یعنی بانو.
( 1315) گفت پسر نکن این کار را کوه در مقابل این طوفان چون کاه است و خداوند جز بدوست خود بکسى امان نمىدهد. ( 1316) پسر گفت بطمع اینکه من از دودمان تو هستم این سخنان را نگو من چه وقت پند تو را قبول کردهام؟. ( 1317) گفتار تو هرگز خوش آیند من نبوده و در هر دو جهان از تو برى هستم. ( 1318) جان بابا نکن امروز روز ناز نیست خدا با کسى قوم و خویشى ندارد. ( 1319) تا کنون هر چه کردى گذشته ولى کنون موقع باریک است و ناز کسى را نمىکشند. ( 1320) خداوند لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ است پدر و فرزند و عمو ندارد و از کسى ملاحظه نمىکند. ( 1321) نه ناز فرزند مىکشد نه حرف پدر مىشنود. ( 1322) اى پسر من مولود نیستم کم ناز کن اى جوان والد نیستم ناز و تبختر بخرج نده. ( 1323) اى کدبانو من شوهر نبوده و اهل شهوت نیستم ناز و غمزه را رها کن.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |