انسان ورابطهْ معنوی
( 1324)جز خضوع و بندگی و اضطرار |
|
اندرین حضرت ندارد اعتبار |
( 1325)گفت بابا سالها این گفتهای |
|
باز میگویی به جهل آشفتهای |
( 1326)چند از اینها گفتهای با هرکسی |
|
تا جواب سرد بشنودی بسی |
( 1327)این دم سرد تو در گوشم نرفت |
|
خاصه اکنون که شدم دانا و زفت |
( 1328)گفت بابا چه زیان دارد اگر |
|
بشنوی یکبار تو پند پدر |
( 1329)همچنین میگفت او پند لطیف |
|
همچنان میگفت او دفع عنیف |
( 1330)نی پدر از نصح کنعان سیر شد |
|
نی دمی در گوش آن ادبیر شد |
( 1331)اندرین گفتن بدند و موج تیز |
|
بر سر کنعان زد وشد ریز ریز |
( 1332)نوح گفت ای پادشاه بردبار |
|
مرمرا خر مرد و سیلت برد بار |
( 1333)وعده کردی مرمرا تو بارها |
|
که بیابد اهلت از طوفان رها |
( 1334)دل نهادم بر امیدت من سلیم |
|
پس چرا بربود سیل از من گلیم |
( 1335)گفت او از اهل و خویشانت نبود |
|
خود ندیدی تو سپیدی او کبود |
( 1336)چونکه دندان تو کرمش در فتاد |
|
نیست دندان بر کنش ای اوستاد |
( 1337)تا که باقی تن نگردد زار از او |
|
گرچه بود آن تو شو بیزار از او |
به جهل آشفتهای: یعنی از نادانی پریشان هستی یا مغزت درست کار نمیکند.
چند از اینها گفتهاى: اشاره است بدان چه در قرآن کریم آمده است از گفته« نوح قالَ رَبِّ إِنِّی دَعَوْتُ قَوْمِی لَیْلاً وَ نَهاراً. فَلَمْ یَزِدْهُمْ دُعائِیإِلاَّ فِراراً»: نوح گفت پروردگارا من شب و روز قوم خود را خواندم و خواندن من جز گریختن چیزى بر آنان نیفزود.[1]
عَنیف: درشت، تند.
اِدبیر: (مُمالِ ادبار. مصدر مبنى از براى مفعول) مُدبَر: یعنی بدبختی.نگون بخت.
اندرین گفتن بدند: اشاره به آیه واقعه در سوره هود که مىفرماید:« وَ حالَ بَیْنَهُمَا اَلْمَوْجُ فَکانَ مِنَ اَلْمُغْرَقِینَ» یعنى موج میانه پدر و پسر حایل شده و پسر در شمار غرق شدگان قرار گرفت.[2]
خر مرد و سیل برد: بعض شارحان مردن خر و بردن سیل بار را، کنایت از رفتن دار و ندار و هست و نیست گرفتهاند. لیکن شأنِ نوح والاتر از آن است که با خدا در این باره سخن گوید. ظاهراً غرض او این است که دعوت من در این سالیان دراز بىنتیجه ماند و سرانجام غضب تو همه را فرا گرفت چنان که مضمون آیه شریفه چنین است:« وَ إِنِّی کُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ وَ اِسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اِسْتَکْبَرُوا اِسْتِکْباراً»: و من هر چه آنان را خواندم تا تو بیامرزیشان انگشتان خود را در گوشهاى خود نهادند و جامههاى خود بر سر کشیدند و پاى فشردند و بزرگى فروختند.[3]
وعده کردى: برگرفته از قرآن کریم است:« وَ نادى نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ اِبْنِی مِنْ أَهْلِی وَ إِنَّ وَعْدَکَ اَلْحَقُّ»: و نوح پروردگارش را خواند و گفت پروردگار من، پسرم از خاندان من است و وعده تو درست است.[4] و وعده خداوند اشاره است بدان چه در آیه« فَاسْلُکْ فِیها مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اِثْنَیْنِ وَ أَهْلَکَ»: از هر گونه جاندار یک جفت نر و ماده در آن در آر و خاندان خود را.[5] آمده است.
از اهل و خویشانت نبود: گرفته از قرآن کریم است:« إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ»: او از خاندان تو نیست.[6]
پس از غرق شدن کنعان، پدر دلسوخته با خدا سخن میگوید: همه چیزم از دست رفت. در ابیات بعدی مولانا مضمون آیههای 45 و46 سوره هود را میآورد: و بخواند نوح پروردگار خویش را و گفت: فرزندم از اهل من است و بیگمان وعدهْ تو راست است و تویی درستترین حکم کنندهگان و خداوند فرمود: ای نوح، او از اهل تو نیست. وی عمل نیک ندارد. پس آنچه بدان علم نداری از من مخواه و من تو را پند میدهم تا از زیانکاران نباشی.
[1] - (سوره نوح،آیه 5- 6)
[2] - سوره هود، آیه43
[3] - (سوره نوح،آیه 7)
[4] - (سوره هود،آیه 45)
[5] - (سوره مؤمنون،آیه 27)
[6] - (سوره هود،آیه 46)
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |