برترین دانش لا اله إلاّ اللّه است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
عرشیات
شرح وتفسیرمثنوی دفترسوم درس(144)
پنج شنبه 95 خرداد 27 , ساعت 1:19 صبح  

توفیق میان این دو حدیث که: اَلرِّضا بالکُفر کُفرٌ ، و

حدیث دیگر: مَن لَم یَرضَ بقضائى فَلیَطلُب رَبّاً سوائى

قضای الهی و مسئول بودن انسان

( 1363)دی سؤالی کرد سائل مر مرا

 

ز‌آن‌که عاشق بود او بر ماجرا

( 1364)گفت نکته‌ْ الرضا بالکفر کفر

 

این پیمبر گفت و گفتِ اوست مهر

( 1365)باز فرمود او که اندر هر قضا

 

مر مسلمان را رضا باید رضا

( 1366)نی قضای حق بود کفر و نفاق

 

گر بدین راضی شوم باشد شقاق

( 1367)ور نیم راضی بود آن هم زیان

 

پس چه چاره باشدم اندر میان

( 1368)گفتمش این کفر مقضی نی قضاست

 

هست آثار قضا این کفر راست

( 1369)پس قضا را خواجه از مقضی بدان

 

تا شکالت حل شود اندر جهان

( 1370)راضی‌ام در کفر زآن رو که قضاست

 

نی از آن رو که نزاع و خبث ماست

( 1371)کفر از روی قضا خود کفر نیست

 

حق را کافر مخوان این‌جا م‌ایست

( 1372)کفر جهل ‌است و قضای کفر علم

 

هر دو کی یک باشد آخر حلم و خلم

( 1373)زشتی خط زشتی نقاش نیست

 

بلکه از وی زشت را بنمودنی است

( 1374)قوّت نقاش باشد آن‌که او

 

هم تواند زشت کردن هم نکو

( 1375)گر کشانم بحث این را من بساز

 

تا سؤال و تا جواب آید دراز

( 1376)ذوق نکته‌ْ عشق از من می‌رود

 

نقش خدمت نقش دیگر می‌شود

 الرِّضا بِالکُفرِ کُفرٌ: احادیث مثنوى مأخذ آن را از کیمیاى سعادت آورده است که «اما رضا دادن به معصیت چگونه روا بود و از آن نهى آمده است، و گفته که هر که به آن رضا دهد در آن شریک است و گفته اگر بنده‏اى را به شرق بکشند و کسى در مغرب به آن رضا دهد در آن شریک است.»[1] و در فرموده‏هاى امیر مؤمنان (ع) است: الرَّاضِى بِفِعلِ قَومٍ کالدَّاخِل فِیهِ مَعَهُم وَ عَلَى کُلِّ داخِلٍ فِى باطِلٍ إثمانِ إثمُ العَمَلِ بِهِ وَ إثمُ الرِّضَى بِهِ.[2]

مَن لَم یَرضَ: آن که به قضاى من راضى نباشد پس خدایى جز من را طلب کند. مأخذ آن را مرحوم فروزانفر از الجامع الصغیر و شرح تعرف و کنوز الحقائق آورده است ،[3] و در اصول کافى از امام صادق (ع) آمده است: قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَبدِىَ المؤمِن لا اصرفُه فى شى‏ءٍ و الاّ جَعَلته خیراً له فَلیَرضَ بِقضائى وَ یَصبِر على بَلائى وَ یَشکُر على نَعمائى». [4]

مُهر: درست، صحیح، بى‏کم و کاست.

شِقاق: خلاف، دشمنى.

قضا: «قضا» عبارت است از وجود همه موجودات در عالم عقلى مجتمع و مجمل بر سبیل ابداع.[5] پس مجموع آن چه از بنده‏اى سر مى‏زند قضاء اللَّه است و معنى آن این است که در علم خدا گذشته است بنده چنان کارها را انجام دهد. اما «مَقضِى» کارى است که از بنده سر زده. پس به قضاء اللَّه راضى بودن پذیرفتن چیزى است که در علم حق تعالى گذشته، و اگر بنده‏اى بدان راضى نباشد مُکابِر است. اما لازم این پذیرش این نیست که خداوند بدان چه بنده انجام دهد راضى است. در اینجا اشکالى پیش مى‏آید و آن اینکه چرا باید قضاى خدا بر کفر بنده‏اى جارى گردد. مولانا این شبهه را چنین دفع مى‏کند: قضاء اللَّه (چنان که نوشته شد) علم خداست به کافر بودن بنده، و علم به هر چیزى کمال است چنان که نقاشى چیره دست چون صورت زشتى را در کمال زشتى را در کمال زشتى پدید آرد، پدید کردن آن، مهارت وى را رساند:

          هر دو گونه نقش اُستادى اوست             زشتى او نیست آن رادى اوست‏

          زشت را در غایت زشتى کند             جمله زشتى‏ها به گردش بر تند

          تا کمال دانشش پیدا شود             منکر استادیَش رسوا شود

          ور نداند زشت کردن، ناقص است             زین سبب خُلاّقِ گبر و مخلص است‏

2542- 2539 /د2

آن که کافر مى‏شود از نادانى است و آن چه در علم خدا گذشته گرایش اوست به کفر از روى نادانى. پس جهل از بنده نقص است و علم خدا به جهل وى کمال.

خداى تعالى بنده‏اى را آفرید و راه نیک و بد را بدو نمایاند، و او را اختیار داد تا هر یک از دو راه را که خواهد بگزیند. نیز مى‏دانست آن بنده راه بد را خواهد گزید. قدرت حق تعالى در آن بود که آن بنده را بیافریند و بدو قدرت و اختیار دهد. نه علمِ حق علت کافر بودن اوست، و نه قدرت بنده علّت کفر، چرا که در وى اختیار نهاده بود و مى‏توانست کافر نشود. پس راضى به قضاى خدا باید بود، از آن رو که قضاى او علم اوست به اشیاء و راضى به مَقضِى نباید بود چه مقضى فعل بنده است.



[1] - (احادیث مثنوى، ص 77)

[2] - (نهج البلاغه، کلمات قصار: 154)

[3] - (احادیث مثنوى، ص 77- 78)

[4] - اصول کافى (ج 2، ص 61- 62)

[5] - (شرح اشارات، طوسى)


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 529 بازدید
بازدید دیروز: 528 بازدید
بازدید کل: 1400963 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]