زکات دانش بذل آن به مستحقّش و واداشتن نفس در عمل به آن است . [امام علی علیه السلام]
عرشیات
شرح وتفسیرمثنوی دفترسوم درس(146)
پنج شنبه 95 خرداد 27 , ساعت 1:24 صبح  

مثل در بیان آن که حیرت مانع بحث و فکرت است 

  ( 1377)آن یکی مرد دو مو آمد شتاب

 

پیش یک آیینه‌دار مستطاب

( 1378)گفت از ریشم سپیدی کن جدا

 

که عروس نو گزیدم ای فتی"

( 1379)ریش او ببرید و کل پیشش نهاد

 

گفت تو بگزین مرا کاری فتاد

( 1380)این سؤال وآن جواب است ای گزین

 

که سر اینها ندارد درد دین

حیرت: مرحله یی که سالک راه حق به عظمتِ عالم غیب راه می یابد وبا هیچ زبان وبیان ومنطقی قادر به توصیف یافته های خود نیست.

          نه چنان حیران که پشتش سوى اوست             بل چنین حیران و غرق و مست دوست‏

313 / د /1 (و نگاه کنید به شرح بیت 313 / د /1)

 آن یکى مرد دو مو: «یکى مُزَیِّنى را گفت که تارهاى موى سپید از محاسنم بر چین. مُزَیِّن نظر کرد موى سپید بسیار دید. ریشش ببرید به یک بار به مقراض، و به دست او داد گفت تو بگزین که من کار دارم.»[1]

 دو مو: که موهایش سیاه و سپید باشد.

آینه دار: کنایه از آرایشگر. سلمانى.

مُستَطاب: پاکیزه، خوب.

گُزین: گزینش. (پرسش و پاسخ و طرز گزینش مو هر سه مانند هم است).

کَید: جنگ، ستیز.

          گور مى‏جویند یارانت به صید             کور مى‏جویى تو در کوچه به کید

2361/ د / 2

لطیفه‏ای که در این ابیات آمده، در مقالات شمس نیز آمده است. در این تمثیل، صاحب موهای سفید و سیاه، کنایه از طالبان مناقشات کلامی ‏و قیل و قال است و آینه‌دار، کنایه از عارفِ واصل. مولانا می‏گوید: سؤال و جواب در مورد «قضا و کفر» و بحث تناقض آن، مانند جداکردن موی سپید از ریش این مرد است و کسی که غم عشق حق دارد، حوصله این بحث را ندارد.

          زیرکى بفروش و حیرانى بخر             زیرکى ظنّ است و حیرانى نظر

          عقل قربان کن به پیش مصطفى             حَسبِیَ اللَّه گو که اللَّه‏ام کفى‏

1408- 1407 / د / 4

 

( 1381)آن یکی زد سیلی‌ای مر زید را

 

حمله کرد او هم برای کید را

( 1382)گفت سیلی‌زن سؤالی می‌کنم

 

پس جوابم گوی وان‌گه می‌زنم

( 1383)بر قفای تو زدم آمد طراق

 

یک سؤالی دارم این‌جا در وفاق

( 1384)این طراق از دست من بود است یا

 

از قفاگاه تو ای فخر کیا

( 1385)گفت از درد این فراغت نیستم

 

که در این فکر و تأمل بیستم

( 1386)تو که بیدردی همی ‏اندیش این

 

نیست صاحب‌درد را این فکر هین

 

برای کید را:در اینجا یعنی برای انتقام، یا حیله متقابل.

آن گه می زنم: یعنی آن گاه مرا بزن.

ئر وفاق: یعنی از روی دوستی وخلوص.

فخر کیا: یعنی بزرگی که مایه فخر دوستان است.

بیستم: مخففِ بایستم است.

لطیفه دیگر: شخصی یک پس‌گردنی به زید زد. زید هم به او حمله‌ور شد تا جواب او را بدهد. آن مرد به زید گفت: سؤالی دارم، اول جواب مرا بده آن‌گاه بزن. سؤال این‌که این صدایی که هنگام زدن پس‌گردنی به گوش رسید آیا از دست من بود‌ یا از گردن تو؟ زید گفت: ای آدم بی‏درد من مجال فکر کردن در این موضوع را ندارم و شخص دردمند درباره این موضوع نمی‌اندیشد. مولانا با این تمثیل و تمثیل قبلی می‏خواهد بگوید: این نوع مباحث کلامی ‏نظیر بحث قضا و قدر یا جبر و اختیار یا صدور شرور و امثال آن، مال انسان‌های بی‏درد است؛ آنان که درد عشق حق ندارند. دامنهْ این نوع مباحث بی‌پایان است و نمی‏توان به عمق آن راه یافت و جز گمراهی و سرگشتگی و اتلاف عمر حاصلی ندارد. چنان‌که حضرت امیر فرمودند: «طریق مظلم فلا تسلکوه وبحرعمیق فلا تلجوه»؛ قضا و قدر راهی است بس تاریک است، پس در آن گام مسپارید. دریایی است ژرف؛ پس بدان در نیایید.»



[1] - (مقالات شمس، قسمت اول، ص 180)

 


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 115 بازدید
بازدید دیروز: 678 بازدید
بازدید کل: 1401227 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]