( 1496)چون مسبح کردهای هر چیز را |
|
ذات بیتمییز و با تمییز را |
( 1497)هر یکی تسبیح بر نوعی دگر |
|
گوید و از حال آن این بیخبر |
( 1498)آدمی منکر ز تسبیح جماد |
|
و آن جماد اندر عبادت اوستاد |
( 1499)بلکه هفتاد و دو ملت هر یکی |
|
بیخبر از یکدگر واندر شکی |
( 1500)چون دو ناطق را ز حال همدگر |
|
نیست آگه چون بود دیوار و در |
( 1501)چون من از تسبیح ناطق غافلم |
|
چون بداند سبحهْ صامت دلم |
( 1502)هست سنی را یکی تسبیح خاص |
|
هست جبری را ضد آن در مناص |
( 1503)سنی از تسبیح جبری بیخبر |
|
جبری از تسبیح سنی بیاثر |
( 1504)این همیگوید که آن ضال است و گم |
|
بیخبر از حال او و از امر قم |
( 1505)و آن همی گوید که این را چه خبر |
|
جنگشان افکند یزدان از قدر |
( 1506)گوهر هر یک هویدا میکند |
|
جنس از ناجنس پیدا میکند |
( 1507)قهر را از لطف داند هر کسی |
|
خواه دانا خواه نادان یا خسی |
( 1508)لیک لطفی قهر در پنهان شده |
|
یا که قهری در دل لطف آمده |
( 1509)کم کسی داند مگر ربانیی |
|
کش بود در دل محکّ جانیی |
( 1510)باقیان زین دو گمانی میبرند |
|
سوی لانهخود به یک پر میپرند |
مُسبِّح کردن: قدرت تسبیح دادن. برگرفته از قرآن کریم است: «وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ». [1]
مر جمادى را کند فضلش خبیر عاقلان را کرده قهر او ضریر
513 / د /1،( نگاه کنید به: شرح بیت 1020 / د /3)
سُنّى: در این عبارت کسى است که در کار و اندیشه، پیروى از سنّت رسول (ص) کند. گفتار و رفتار و تقریر او را به کار بندد.
أمرِ قُم: اشاره است به آیه: قُمْ فَأَنْذِرْ: برخیز و بترسان.[2] و در جمله «امر قم» نکتهاى است و آن اینکه اگر سخن جبرى درست باشد، انذار معنى نخواهد داشت.
قدر: به دو معنى است یکى تفصیل قضاست که در علم خدا رفته است و دیگرى قدرت بنده. و پیروان این اندیشه را «قَدَریَّه» گویند و در اینجا معنى نخست مقصود است. (تقدیر ازلى چنین بود که اینان با هم مخالف باشند.) هر چند به معنى دوم هم مىتوان گرفت. (جنگ این دو دسته بر سر قدرت داشتن یا نداشتن آدمى است).
لطفِ پنهان در قهر...: گاه خداوند بنده نافرمانى را نعمتى دهد مال یا جاه یا تندرستى، او پندارد که این نعمت او را نیک است، حالى که آن استدراج است که:« إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً»[3]. و گاه بنده را به سختى بیازماید و صبر او را ببیند تا بر رتبت او بیفزاید.
گر ندیدى سود او در قهر او کى شدى آن لطف مطلق قهر جو
بچّه مىلرزد از آن نیش حجام مادر مشفق در آن دم شاد کام
244- 243/ د / 1
شناخت لطف را در قهر و قهر را در لطف، همه کس نتواند چه آن خاص اولیاست.
مِحَکِّ جانى: درون روشن که تمیز سره از ناسره تواند داد.
با یک پر به لانه پریدن: یعنی باگمان نه با یقین . نگاه کنید به: بیتهاى بعد.
روی سخن به حضرت حق است: تو ای تمام هستی! حتی جمادات را به ستایش خود واداشتهای. هر یک فقط از تسبیح و عبادت خود آگاه است:
باد و خاک و آب و آتش بندهاند |
|
با من و تو مرده، با حق زندهاند |
مولانا میگوید: جنگ فرقههای مختلف مذهبی به همین است که از تسبیح و حقیقت یکدیگر بیخبرند. در و دیوار هم در تسبیحاند، اما وقتی که دو انسان از دو فرقهْ مختلف، عبادت و تسبیح یکدیگر را درک نمیکنند، در و دیوار چگونه تسبیح یکدیگر، یا تسبیح دیگر موجودات را دریابند؟ مولانا میگوید: آن که تمامی سنّت را بهجا میآورد؛ و آنکه جبری است و گناه و بیتوفیقی خود را هم به حساب حق میگذارد، هر دو در تسبیحاند و به حق پناه میبرند، اما تسبیح یکدیگر را در نمییابند و قبول ندارند. «ضال»، یعنی گمراه. «امر قم» اشاره به سورهْ مدثر است که پروردگار به پیامبرش فرمود: برخیز و اندرز بگو و هدایت کن و پروردگارت را بزرگ دار و جامهات را پاک کن. منظور این است که به فرمان حق همه موظف به تسبیح و عبادتاند.
باز مولانا اشاره دارد که هر فرقهای فرقههای دیگر را از خدا بیخبر و از حقیقت دور میداند و تقدیر الهی آنها را در برابر هم قرار داده است، تا گوهر هر یک را هویدا کند. مولانا میگوید: پروردگار گاه قهر خود را به صورت لطف و گاه لطف خود را به صورت قهر نشان میدهد و این آزمایش بندگان است. تنها مردانِ حق و واصلِ ربانی این لطف و قهر پنهانی را میشناسد، زیرا در درون خود سنگ آزمایش دارند. سایر مردم دربارهْ تشخیص قهر و لطف، تنیده و پیرو ظن و گمان خویشاند و لاجرم فقط با یک بال به سوی مقصود خویش پرواز میکنند. لذا با اطمینان و یقین زندگی نمیکنند. در قرآن کریم است که هر چیز خدا را تسبیح مىگوید و چنان که نوشته شد معتزلیان تسبیح جمادها را به تسبیح انسانها بر گرداندهاند. (نگاه کنید به: شرح بیت 1027 3 به بعد) مولانا به تعریض به آنان مىگوید، اگر شما در فهم تسبیح صامتها درماندهاید و از آن بىخبرید ناطقها را هم از تسبیح یکدیگر خبرى نیست. سنّى را در تسبیح روشى است و جبرى را روشى دیگر. هر یک دیگرى را به گمراهى نسبت مىدهد. آن که از حقیقت حال هر کس آگاه است خداست یا اولیاى خدا.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |