دانش به آموزش است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
عرشیات
شرح وتفسیرمثنوی دفترسوم(168)
دوشنبه 95 تیر 14 , ساعت 12:52 صبح  

دوم بار در وهم افکندن کودکانه استاد را که: 

 او را از قرآن خواندن ما درد سر افزاید

 

( 1587)گفت آن زیرک که ای قوم پسند

 

درس خوانید و کنید آوا بلند

( 1588)چون همی‌خواندند گفت ای کودکان

 

بانگ ما استاد را دارد زیان

( 1589)درد سر افزاید اُستا را ز بانگ

 

ارزد این کو درد یابد بهر دانگ

( 1590)گفت اُستا راست می‌گوید روید

 

درد سر افزون شدم بیرون شوید

 پسند: پسندیده.

درد براى دانگ یافتن: آیا ارزش دارد که بخ خاطر چند دانگ مزد معلمی درد او افزایش یابد؟

( 1587) آن کودک اولى آهسته گفت بچه‏ها بلند بخوانید. ( 1588) وقتى آنها با صداى بلند مشغول خواندن شدند همان کودک بطورى که استاد بشنود گفت بچه‏ها این قیل و قال ما بحال استاد ضرر دارد. ( 1589) درد سر استاد از این صداها زیاد مى‏شود و اجرتى که ما باستاد مى‏دهیم باین درد سر نمى‏ارزد. ( 1590) استاد گفت راست مى‏گوید درد سرم شدت پیدا کرد شما بیرون بروید.

 

خلاص یافتن کودکان از مکتب بدین مکر

 

( 1591)سجده کردند و بگفتند ای کریم

 

دور بادا از تو رنجوری و بیم

( 1592)پس برون جستند سوی خانه‌ها

 

همچو مرغان در هوای دانه‌ها

( 1593)مادرانشان خشمگین گشتند و گفت

 

روز کتّاب و شما با لهو جفت

( 1594)وقت تحصیل است اکنون و شما

 

می گریزید  از کتاب و اوستا؟

( 1595)عذر آوردند کای مادر تو بیست

 

این گناه از ما و از تقصیر نیست

( 1596)از قضای آسمان استاد ما

 

گشت رنجور و سقیم و مبتلا

( 1597)مادران گفتند مکرست و دروغ

 

صد دروغ آرید بهر طمع دوغ

( 1598)ما صباح آییم پیش اوستا

 

تا ببینیم اصل این مکر شما

( 1599)کودکان گفتند بسم الله روید

 

بر دروغ و صدق ما واقف شوید

 گفت: گفتند.

کتّاب: جمع کاتب وبه معنی شاگردان مکتب است.

روز کُتّاب: روز رفتن به مکتب خانه. روز درس.

بیست: مخففِ«بایست» یعنی صبر کن، گوش بده.

دوغ: استعاره از آسایش و به بازى پرداختن.

بهر طمع دوغ: یعنی به طمع بهرهْ ناچیز.

به‌هر‌حال زن بیچاره رخت‌خواب مرد را پهن کرد و او دراز کشید و آه و ناله کرد، از آن طرف کودکان مکتب‌خانه نیز در آن‌جا نشسته بودند و با صد نوع غم و اندوه درس می‏خواندند و پیش خود می‏گفتند: این همه حیله به‌کار گرفتیم تا از درس خواندن رهایی یابیم، ولی هم‌چنان گرفتار درس خواندنیم. پس باید تدبیر دیگری اندیشید. آن کودک زیرک به کودکان دیگر گفت با صدای بلند درس بخوانید و جیغ و داد به راه بیندازید. از طرف دیگر به بچه‌ها گفت: مواظب باشید درس خواندن ما برای اُستاد ضرر دارد. سر اُستاد از جیغ و داد شما درد می‏گیرد آیا می‏ارزد که اُستاد عزیز ما برای پول ناچیزی که می‏گیرد بیمار و رنجور شود؟ اُستاد گفت: این کودک راست می‏گوید؛ همه بیرون بروید که سردردم شدّت یافته است. بچه‌ها با تعظیم استاد به خانه‌ها برگشتند. مادران وقتی بچه‌ها را دیدند. خشمگین و ناراحت شدند و گفتند: اینها همه حیله است، شما برای بازی‌گوشی خود صد تا دروغ می‏سازید. بچه‌ها گفتند: بسم الله بروید تا از صدق و کذب ما آگاه شوید.


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 205 بازدید
بازدید دیروز: 514 بازدید
بازدید کل: 1401831 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]