( 282) کافران اندر مرى بوزینه طبع |
|
آفتى آمد درون سینه، طبع |
( 283)هر چه مردم مىکند، بوزینه هم |
|
آن کند کز مرد بیند دمبهدم |
( 284) او گمان برده که من کردم چو او |
|
فرق را کى داند آن استیزه رو؟ |
( 285)این کند از امر، و او بهر ستیز |
|
بر سر استیزه رویان خاک ریز |
( 286)آن منافق با موافق در نماز |
|
از پى استیزه آید، نه نیاز |
( 287)در نماز و روزه و حج و زکات |
|
با منافق، مومنان در بُرد و مات |
( 288)مومنان را برد باشد عاقبت |
|
بر منافق مات، اندر آخرت |
( 289) گر چه هر دو بر سر یک بازىاند |
|
هر دو با هم مروزى و رازىاند |
( 290) هر یکى سوى مقام خود رود |
|
هر یکى بر وفق نام خود رود |
مرى: مخفف کلمهى ((مراء)) است بمعنى جدل و اعتراض از روى خود بینى و تحقیر غیر. ودرافتادن باکسی
طبع: کیفیت آفرینش و ترکیب وجود انسان به اعتبار قبول و ظهور خیر و شر، سرشت، جبله، قساوت قلب که صاحب آن بسبب چنین قساوت پذیراى حق و دعوت انبیا نشود . طبع بمعنى مهر زدن نیز استعمال شده است.
طبع در مصراع دوم : بمعنى قساوت قلب است.
بوزینه طبع: مانند بوزینه از آن جهت که اعمال انسان را حکایت و تقلید مىکند چنان که شرح آن پس ازین بیت آمده است .
استیزه رو، ستیزه رو: لجوج، مبرم در مخالفت، بی شرم.
در برد و مات: یعنی دربیفتند وگرفتار برد وباخت شوند.
برد باشد عاقبت: یعنی سرانجام پیروزی با مؤمنان است.
بر منافق مات اندر آخرت: در قرآن آمده است: جایگاه منافقان درآخرت بدین نشان است که: :« إِنَّ اَلْمُنافِقِینَ فِی اَلدَّرْکِ اَلْأَسْفَلِ مِنَ اَلنَّارِ»[1]
هر دو: یعنی مؤمن وکافر
مروزى و رازى: دو چیز دور از هم و مخالف، ظاهرا بمناسبت آن که مرو در مشرق ایران و رى در مغرب واقع است و یا بلحاظ تعصب اهل مرو در تسنن و تعصب اهل رى در تشیع، این تعبیر بصورت: مرغزى و رازى نیز استعمال شده است.[2]
مقام: دراینجا یعنی مقام آخرت، راه وصول به حق.
( 282) کفار چون بوزینگان بالطبع با مؤمنین دعوى همسرى دارند راستى که سرشت براى انسان آفت بزرگى است.( 283) هر کارى که انسان مىکند بوزینه هم آن چه را دید از او تقلید مىکند. ( 284) او گمان دارد که با تقلید عملیات ایشان مثل انسان خواهد شد دیگر فرق میانه کار خود و او را چگونه تمیز مىدهد. ( 285) این یکى بر حسب فرمان ما فوق خود کار مىکند و دیگرى بعنوان همسرى و ستیز همان کار را انجام مىدهد راستى خاک بر سر ستیزه جویان.( 286) منافق که در ردیف مؤمنین در صف نماز مىایستد براى همسرى و ستیزه با مؤمنین است نه از نیاز و اخلاص.( 287) نماز و روزه و حج و زکات بمنزله صفحه شطرنجى است که مؤمن و منافق مشغول بازى هستند.( 288) بالاخره مؤمن برنده و منافق مات خواهد شد.( 289) اگر چه هر دو بر سر بازى نشستهاند ولى مثل مروزى و رازى از هم فرسنگها دور هستند. ( 290) که هر کدامشان بمقام خود مىروند و بر طبق نام خود سیر مىکنند.
مقصودمولانا دراین ابیات این است که مومن و منافق اگر چه بظاهر در اداء وظایف دینى اشتراک دارند سرانجام آن دو یکسان نیست زیرا که منافق به آخرین درجهى جهنم مىرود . و منزلگاه مومن بهشت است و یا آن که منافق بر وفق نام خود پیوسته بسبب تکرار اعمال منافقانه در دو رویى و نفاق پیش مىرود و عقده بر عقده و حجاب بر حجاب مىافزاید و تیره دل تر مىشود بر خلاف مومن که بواسطهى اخلاص نیت و دوام عمل دور از ریا روز بروز در ایمان قوى تر و ثابت قدم تر مىگردد و روشنى بر روشنى مىافزاید.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |