darmahzaremolanachannel@
( 1674)پنج روز آن باد امرودی نریخت |
|
زآتش جوعش صبوری می گریخت |
( 1675)برسر شاخی مرودی چند دید |
|
باز صبری کرد وخود را واکشید |
( 1676)باد آمد، شاخ راسر زیر کرد |
|
طبع را برخوردن آن چیر کرد |
( 1677)جوع و ضعف و قوّت جذب و قضا |
|
کرد زاهد را ز نذرش بیوفا |
( 1678)چون که از امرود بُن میوه سُکست |
|
گشت اندر نذر وعهد خویش سست |
( 1679)هم درآن دم گوشمال حق رسید |
|
چشم او بگشاد و گوش او کشید |
مضطرب شدن: یعنی پریشانی ذهن، فقیر با خدا عهد کرده بود از درخت میوه نچیند .از کسی نخواهد که بچیند، وفقط آنچه را باد می ریزد بخورد، وحالا نمی دانست که چه باید بکند.
نذر: دو گونه است. نذر لَجاج، چنان که نذر کند «اگر با فلانى سخن گویم بر من روزه است یا آزاد کردن بنده و نذر تَبرُّر، چنان که گوید اگر خدا بیمار مرا شفا داد بر من چنین و چنان است و به اعتبار متعلق نذر آن را به مفسر و غیر مفسر تقسیم کردهاند: مفسر چنان که بگوید براى خدا نذر کردم که بندهاى آزاد کنم، و غیر مفسر چنان که بگوید نذر کردم فلان کار را نکنم و اگر کرد باید کفاره بدهد و کفاره آن کفاره سوگند است.[1] نذر این فقیر (در صورت راست بودن داستان) از نوع دوم است.
سُکُست: یعنی کَند، جدا کرد.
گوش کشیدن: کنایه از تنبیه کردن.
چکیدهْ مضمون این ابیات این است که پیمان شکنی هم قضای الهی است اما این از بندهْ پیمان شکن سلب مسئولیت نمی کند.
( 1680)بیست از دزدان بدند آنجا و بیش |
|
بخش میکردند مسروقات خویش |
( 1681)شحنه را غماز آگه کرده بود |
|
مردم شحنه بر افتادند زود |
( 1682)هم بدانجا پای چپ و دست راست |
|
جمله را ببرید و غوغایی بخاست |
( 1683)دست زاهد هم بریده شد غلط |
|
پاش را میخواست هم کردن سقط |
( 1684)در زمان آمد سواری بس گزین |
|
بانگ بر زد بر عوان کای سگ ببین |
( 1685)این فلان شیخ است از ابدال خدا |
|
دست او را تو چرا کردی جدا |
( 1686)آن عوان بدرید جامه تیز رفت |
|
پیش شحنه داد آگاهیش تفت |
( 1687)شحنه آمد پا برهنه عذرخواه |
|
که ندانستم خدا بر من گواه |
( 1688)هین بحل کن مر مرا زین کار زشت |
|
ای کریم و سرور اهل بهشت |
( 1689)گفت میدانم سبب این نیش را |
|
میشناسم من گناه خویش را |
( 1690)من شکستم حرمت ایمان او |
|
پس یمینم برد دادستان او |
( 1691)من شکستم عهد و دانستمبد است |
|
تا رسید آن شومی جرأتبه دست |
( 1692)دست ما و پای ما و مغز و پوست |
|
باد ای والی فدای حکم دوست |
( 1693)قسم من بود این تو را کردم حلال |
|
تو ندانستی تو را نبود وبال |
( 1694)وآنکه او دانست او فرمانرواست |
|
با خدا سامان پیچیدن کجاست |
[1] - (کشاف اصطلاحات الفنون)
[2] - (فارس نامه ابن بلخى، به نقل از لغت نامه دهخدا)
[3] - سوره مائده، آیه33
[4] - (سندباد نامه، ص 97)
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |