darmahzaremolanachannel@
( 1723) ساحران را نه که فرعون لعین |
|
کرد تهدید سیاست بر زمین |
( 1724) که ببرّم دست و پاتان از خلاف |
|
پس در آویزم ندارمتان معاف |
( 1725) او همىپنداشت کایشان در همان |
|
وهم و تخویفاند و وسواس و گمان |
( 1726) که بودشان لرزه و تخویف و ترس |
|
از توهمها و تهدیدات نفس |
( 1727) او نمىدانست کایشان رستهاند |
|
بر دریچه نورِ دل بنشستهاند |
( 1728) سایه خود را ز خود دانستهاند |
|
چابک و چُست و گَش و برجستهاند |
( 1729) هاونِ گردون اگر صد بارشان |
|
خُرد کوبد اندر این گِلزارشان |
( 1730) اصل این ترکیب را چون دیدهاند |
|
از فروعِ وهم کم ترسیدهاند |
ببرم دست و پاتان: چنان که در سورههاى اعراف، طه، و شعراء آمده است، فرعون ساحران را که به موسى (ع) ایمان آوردند بیم داد و گفت:« لَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ»: همانا دستها و پاهاتان را بر خلاف یکدیگر مىبرم و بر دارتان مىکنم»[1].
آنان در پاسخ گفتند: لا ضَیْرَ إِنَّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ: باکى نیست ما به سوى پروردگارمان باز مىگردیم.»[2]
معاف داشتن: بخشودن.
تخویف: ترساندن، ترس، بیم.
رستن: رها شدن (از قید تن و زندگانى جسمى).
بر دریچه نور دل نشستن: با روشنایى معرفت، دوام آن جهان و نابودى این جهان را دیدهاند و زندگانى کوتاه را فداى حیات جاودانى کردهاند.
گش: خوب، زیبا.
هاون گردون اگر صد بارشان: ضمیر به سالکانى باز مىگردد که حقیقت را دیدهاند.
اصل ترکیب: یعنی همان ذات حق جوی انسان.روح که منشأ همه اثرهاى جسمانى است.
سایه خود: چنان که سایه انعکاسى است از تابش نور بر جسم، تن نیز برابر روح همانند سایه است. حقیقت بینان دانستهاند که زندگانى جسمانى انعکاسى از نور روحانى است، براى همین است که پیوسته شادماناند. جنبه مادی ونفسانی خود.
گلزار: دنیاست.
فروعِ وهم: یعنی اوهام ونگرانی هایی که نیاز های نفس برای ما ایجاد می کند. آثارى که زاییده خیال است. آزارها که بر جسم مىرسد در دیده حقیقت بینان توهمى بیش نیست چون کسى که در خواب مىبیند آسیبى بدو رسیده و چون بر مىخیزد خود را تندرست مىبیند و توضیح بیشتر در بیتهاى بعد خواهد آمد.
روح را توحید اللَّه خوشتر است غیر ظاهر دست و پاى دیگر است
دست و پا در خواب بینى و ائتلاف آن حقیقت دان مدانش از گزاف
آن تویى که بىبدن دارى بدن پس مترس از جسم و جان بیرون شدن
1613- 1611 3
( 1723) ساحران را فرعون تهدید کرد که شما را سیاست خواهم کرد. ( 1724) و دست و پاى شما را بر خلاف یکدیگر [یعنى دست راست و پاى چپ یا بالعکس] خواهم برید پس از آن شما را بدار خواهم آویخت. ( 1725) او گمان مىکرد که سحره هم در همان ترس و واهمه و وسواس و گمان هستند. ( 1726) که از توهمات و تهدیدات نفس بلرزند و بترسند. ( 1727) او نمىدانست که آنها از این وادى رسته و بر دریچه نور دل نشستهاند. ( 1728) و خبر نداشت که آنها خود و سایه خودشان را از هم تمیز داده و دانستهاند که بدن جسمانى سایه آنها است نه خودشان و خود آنها مردان برجسته و طایر چست و چابکى هستند که پس از مرگ بدن ظاهرى در فضاى عالم باقى پرواز مىکنند . ( 1729) هاون گردون اگر صد بار آنها را در این عالم خاکى بکوبد و خرد کند . ( 1730) چون اصل این بدن ترکیبى را دیدهاند کمتر از جلوه وهم مىترسند .
در این ابیات مولانا به دنبالهْ ابیات پیشین یک نمونه از مردمی را مطرح می کند که حقایقی را از معرفت حق دریافته اند واز آزار وحتی مرگ جسم بیم ندارند: پس از آن که فرعون برای جلوگیری از ولادت موسی همهْ توان وهشیاری خود را به کار گرفت وبه نتیجه نرسید، جادوگران را به کمک فراخواند و دوجادوگر زبدهْ او، حقیقت موسی را دریافتند وپنهان به او گرویدند. اما پیش از این واقعه هنگامی که مادر موسی باور شد وستاره او درآسمان درخشید، فرعون جادوگران وستاره شناسان خود را تهدید کرده بود که: « من شما را هیزم آتش کنم» مولانا می گوید: فرعون می پنداشت که جادوگران هنوز از قدرت او خوف ونگرانی دارند، غافل از آن که آنها دیگر از قید نفس رها شده اند، وکسانی که از قید نفس رها شده باشند دیگر ترس معنی ندارد. زیرا ترس ولرز از وسوسه های نفسانی است.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |