darmahzaremolanachannel@
( 1748) گفت استر با شترِ کاى خوش رفیق |
|
در فراز و شیب و در راه دقیق |
( 1749) تو نه آبى در سرو خوش مىروى |
|
من همىآیم به سر در چون غَوى |
( 1750) من همىافتم به رو در هر دمى |
|
خواه در خشکى و خواه اندر نمى |
( 1751)این سبب را باز گو با من که چیست |
|
تا بدانم من که چون باید بزیست |
( 1752) گفت چشم من ز تو روشنتر است |
|
بعد از آن هم از بلندى ناظر است |
( 1753) چون بر آیم بر سر کوه بلند |
|
آخر عقبه ببینم هوشمند |
( 1754) پس همه پستى و بالایى راه |
|
دیدهام را وا نماید هم اله |
( 1755) هر قدم را از سر بینش نهم |
|
از عثار و اوفتادن وارهم |
( 1756) تو ببینى پیش خود یک دو سه گام |
|
دانه بینى و نبینى رنج دام |
( 1757) یَستَوِى الأعمَى لَدَیکُم وَ البَصیر |
|
فِى المَقامِ وَ النُّزُولِ وَ المَسیر |
د3/ب1748تا1757
حکایت استر: این داستان در دفتر چهارم نیز خواهد آمد:
اشترى را دید روزى استرى چون که با او جمع شد در آخرى
3377 / د /4
و ظاهراً داستان گرفته از سخنان شمس است: استر شتر را پرسید که چون است که من بسیار در سر مىآیم تو کم در سر مىآیى؟ شتر جواب گفت که من چون بر سر عقبه بر آیم نظر کنم تا پایان عقبه ببینم. زیرا بلند سرم و بلند همتم و روشن چشمم. یک نظر به پایان عقبه مىنگرم و یک نظر به پیش پا. مراد از شتر «شیخ» است که کامل نظر است و هر کس که بدو پیوستگى بیشتر دارد از دزدیدن اخلاق او لا شک با هر چه نشینى یا هر چه باشى خوى او گیرى.[1]
راه دقیق: دشوار رو، راه باریک.
درسر آمدن: یعنی سرنگون شدن، زمین خوردن.
عَقبه: عَقَبَه، گردنه، کوه بلند ودارای شیب تند.
چون غوی: یعنی مانند آدم گمراه.
عثار: به سر در آمدن، به رو در افتادن، لغزش.
از بلندی ناظر است: کنایه از اِشرافِ پیر بر امور باطنی است، شیخ که از جانب خدا بدو افاضتى شده است، با دیده ینظر بنور اللَّه پایان کار را مىبیند و آن که با اعتماد به علم جزئى خود قدم در راه مىنهد پیوسته در اشتباه افتد.
گر نخواهى هر دمى این خُفت خیز کن ز خاک پاىِ مردى چشم تیز
3372 / د /4
یَستَوِى الأعمَى: برگرفته از قرآن کریم است:« قُلْ هَلْ یَسْتَوِی اَلْأَعْمى وَ اَلْبَصِیرُ أَ فَلا تَتَفَکَّرُونَ»: بگو آیا نابینا و بینا یکساناند. آیا نمىاندیشید.[2]
فِى المَقام وَ النُّزول...: ترجمهْ بیت چنین است: نزد شما کور وبینا، در مقام ومحل وچگونگی فرود آمدن درجایی، ودر گذرگاهی که طی می کنند یکسان اند.
در ابیات پیشین مولانا دنیا دوستان را « کور» و اهل معنی را« بینا» معرفی کرده وگفته است :« کور را هرگام باشد ترس چاه» واین ابیات ناظر است بر دیدِ محدود و نارسای اهل دنیاست که در این حکایت « استر» نماینده چنین کسانی است. و« شتر» کنایه از مردی است که دنیا را از منظری بالاتر می نگرد.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |