darmahzaremolanachannel@
( 1774) بود شیخى رهنمایى پیش از این |
|
آسمانى شمع بر روى زمین |
( 1775) چون پیمبر در میانِ اُمَّتان |
|
در گشاى روضه دار الجِنان |
( 1776) گفت پیغمبر که شیخ رفته پیش |
|
چون نبى باشد میان قوم خویش |
( 1777) یک صباحى گفتش اهل بیت او |
|
سخت دل چونى بگو اى نیک خو |
( 1778) ما ز مرگ و هجر فرزندان تو |
|
نوحه مىداریم با پشتِ دو تو |
( 1779) تو نمىگریى نمىزارى چرا |
|
یا که رحمت نیست در دل اى کیا؟ |
( 1780) چون تو را رحمى نباشد در درون |
|
پس چه اومیدَستمان از تو کنون |
( 1781) ما به اومید توایم اى پیشوا |
|
که بنگذارى تو ما را در فنا |
( 1782) چون بیارایند روز حشر تخت |
|
خود شفیع ما توى آن روزِ سخت |
( 1783) در چنان روز و شب بىزینهار |
|
ما به اکرام توایم اومیدوار |
( 1784) دستِ ما و دامن توست آن زمان |
|
که نماند هیچ مجرم را امان |
داستانی که با این عنوان آغاز می شود، در سرگذشت بزرگان صوفیه چند مورد مشابه دارد که آنها را در حلیة الاولیاء حافظ ابو نعیم، در رسالهْ قشیریه، ودر تذکرة الاولیاء عطار می بینیم، در تذکرة الأولیاء یک مورد در سرگذشت فُضَیل بن عیاض آمده است که: «تنها لبخندى که پس از سى سال بر لب آورد روزى بود که پسرش بمرد. «گفتند ای خواجه! چه وقت این است؟ گفت دانستم که خداوند راضی بود به مرگ این پسر، من نیز موافقت کردم ورضای او را تبسم کردم».[1]
راهنما: یعنی مرشد.
آسمانى شمع: خورشید. از آن رو که اولیا همچون خورشیدند و با راهنمایى خود راه رستگارى را روشن مىکنند و مردم را از در افتادن در گمراهى باز مىدارند.
دارالجنان: یعنی بهشت.
چون پیمبر: مأخذ آن حدیثى است که مجلسى از جامع الاخبار از رسول خدا (ص) آرد: «الشَّیخُ فِى أهلِه کَالنَّبِىِّ فِى أمَّتِه.»[2]
شیخِ رفته پیش: یعنی مرشدی که به حضرت حق رسیده، به کمال در سن و در تخلق به اخلاق اسلامى.
کیا: یعنی بزرگ وسرور.
ما را در فنا نگذاری: یعنی نگذاری که در پیشگاه حق ما هیچ باشیم.
تخت: عرش الهی است.
آراستن تخت: کنایه از هنگام داورى شدن. به داورى نشستن.
بی زینهار: یعنی بی پناه و بی امان.
روز و شبِ بىزینهار: روز قیامت که کسى را پرواى کسى نیست. «یَوْمَ یَفِرُّ اَلْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ».[3] ودر آن جز خداوند کسی دست ما را نمی گیرد.
( 1774) در زمانهاى پیش شیخى بود که در روى زمین شمع آسمانى بود. ( 1775) او چون پیغمبرى کهدر میان امت خود باشد در باغ بهشت را بروى مردم مىگشود. ( 1776) پیغمبر خدا فرموده است که پیر با تجربه چون پیغمبرى است میانه قومش. ( 1777) یک روز اهل خانه او باو گفتند تو چرا این قدر سخت دلى؟. ( 1778) ما از مرگ و دورى فرزندان تو زارى مىکنیم و پشتمان از غم خم مىشود . ( 1779) تو چرا گریه و زارى نمىکنى مگر عاطفه در دل تو نیست . ( 1780) اگر در دل تو رحم و عطوفت نباشد ما دیگر چه امیدوارى بتو مىتوانیم داشته باشیم. ( 1781) تو پیشواى ما هستى و ما امیدواریم که تو ما را از سختى نجات دهى. ( 1782) در روز قیامت که تخت عدالت بر پا مىشود در آن روز سخت شفیع ما تو هستى. ( 1783) در آن موقع بىچارگى ما بکرم تو امیدواریم. ( 1784) در آن روز که مجرمین امان ندارند ما دست بدامان تو خواهیم زد .
[1] - (مآخذ قصص و تمثیلات مثنوى، ص 105- 106)
[2] - (بحار الانوار، ج 72، ص 137)
[3] - (سوره عبس،آیه 34)
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |