( 1844)رفت لقمان سوی داوود صفا |
|
دید کو میکرد ز آهن حلقهها |
( 1845)جمله را با همدگر در میفکند |
|
ز آهن پولاد آن شاه بلند |
( 1846)صنعت زراد او کم دیده بود |
|
در عجب میماند وسواسش فزود |
( 1847)کین چه شاید بود وا پرسم از او |
|
که چه میسازی ز حلقه توبتو |
( 1848)باز با خود گفت صبر اولیتر است |
|
صبر تا مقصود زوتر رهبر است |
( 1849)چون نپرسی زودتر کشفت شود |
|
مرغ صبر از جمله پرانتر بود |
( 1850)ور بپرسی دیرتر حاصل شود |
|
سهل از بی صبریت مشکل شود |
( 1851)چونکه لقمان تن بزد هم در زمان |
|
شد تمام از صنعت داوود آن |
( 1852)پس زره سازید و در پوشید او |
|
پیش لقمان کریم صبرخو |
( 1853)گفت این نیکو لباس است ای فتی |
|
در مصاف و جنگ دفع زخمرا |
( 1854)گفت لقمان صبر هم نیکو دمیست |
|
که پناه و دافع هرجا غمیست |
( 1855)صبر را با حق قرین کرد ای فلان |
|
آخر والعصر را آگه بخوان |
( 1856)صد هزاران کیمیا حق آفرید |
|
کیمیایی همچو صبر آدم ندید |
صبر کردن لقمان: «سى سال با داود بود، روزى در پیش او رفت و داود زره می ساخت به دست خویش... لقمان ندانست که چگون انجام می دهد... و از حکمت واجب ندید سخن پرسیدن و خاموش بود، تا تمام کرد و در لقمان پوشید تا ببیند. لقمان گفت هذا جَیِّدٌ للحرب (این کارزار را نیک است). و این سخن لقمان آن وقت گفت الصّمتُ حِکَمٌ و قلیل فاعله یعنى خاموشى حکمتى است و کمتر به کار دارند.»[1] ،
صفا: صافى. بىغل و غش.
تو گمان بُردى که کرد آلودگى در صفا غش کى هلد پالودگى
231/ د / 1
داوود صفا: یعنی داوود صافی و روشنضمیر.
شاه بلند: یعنی مرد بلند پایه از نظر معنوی، که در اینجا حضرت داوود است.
از آهن حلقهها کردن: چنان که در قرآن کریم است: « أَنِ اِعْمَلْ سابِغاتٍ وَ قَدِّرْ فِی اَلسَّرْدِ که بساز زرههاى فراخ و اندازه نگه دار در زره.»[2]
زرّاد: یعنی زره ساز.
صنعت زرّاد: یعنی زرهسازی.
وَسواس: بیشتر به معنى اندیشه بد است، لکن در این بیت به معنى مطلق خیال به کار رفته است.
مَصاف: جمع مَصَفّ: جاى صف آرایى، میدان کارزار.
زَخم: ضربت.
تن زدن: خودداری از پرسیدن است.
دم: یکى از معنىهاى «دم» قوت و استقامت است. (لغت نامه)
شوم بر گرایم تن پیلسم ببینم چه دارد پى و زور و دم
(فردوسى، به نقل از لغت نامه)
آخر و العصر: « وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ و یکدیگر را به حق و شکیبایى وصیت کردند.»[3] در این آیه شریفه حق قرین «صبر» است.
( 1844) لقمان نزد داود علیه السلام رفته و دید که او از آهن حلقهها درست مىکند . ( 1845) و آن حلقهها را میان هم مىاندازد .( 1846) او چون صنعت زرادى و فلز کارى کم دیده بود از این کار تعجب کرد و بخیال افتاد ( 1847) که این چه چیز است؟ و پیش خود گفت آیا از او بپرسم که با این حلقههاى تو بتو چه مىخواهى بسازى؟ ( 1848) باز پیش خود گفت نه بهتر این است که صبر کنم صبر انسان را بهتر بمقصود رهبرى مىکند .( 1849) اگر نپرسى زودتر مطلب کشف مىشود زیرا که مرغ صبر پروازش بیش از همه است .( 1850) و اگر بپرسى دیرتر بمقصود مىرسى و در اثر بىصبرى آسان براى تو مشکل مىشود .( 1851) وقتى لقمان از پرسیدن منصرف شد همان وقت هم صنعت داود به آخر رسید .( 1852) زرهى که ساخته بود در مقابل لقمان بر تن نموده .( 1853) گفت این لباس براى جنگ و بىاثر ساختن تیر و شمشیر لباس خوبى است .( 1854) لقمان گفت صبر هم صفت خوبى است و دفع کننده غمها است .( 1855) صبر را خداى تعالى در آخر سوره و العصر با حق قرین فرموده است . ( 1856) خداى تعالى صد هزاران کیمیا خلق فرموده ولى آدمى بهتر از صبر کیمیایى ندیده است .
مولانا حکایتی از صبر لقمان حکیم را میآورد. مطابق روایت قصص الانبیا، لقمان همزمان با داوود نبی و وزیر او بوده است و سیسال با آن حضرت میزیسته است. ـ داستان زرهسازی حضرت داوود در آیه شریفه سوره انبیا ذکر شده است[4] ـ مولانا از قول لقمان حکیم میگوید: صبر در رسیدن به مقصود، از هر چیزی بهتر است. اگر صبر نکنی و بپرسی و زود هم به جواب نرسی، مثل این است که نپرسیده باشی، با این تفاوت که فاصله زمانی را مشکلتر میگذرانی. مولانا میگوید: ارزش حق و صبر برابر است، زیرا در سوره العصر، پروردگار در وصف مؤمنان و نیکوکاران میگوید: « وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» و اینگونه افراد در هیچگاه زیان نمیافتند.
غزالى نویسد: «صبر خاصه آدمى است که بهایم را صبر نیست که بس ناقصاند و ملایکه را به صبر حاجت نیست که بس کاملاند و از شهوت فارغ.»[5] و خداوند شکیبایان را به پاداش نیکو وعده داده است که: « وَ لَنَجْزِیَنَّ اَلَّذِینَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ. »[6] و رسول فرمود: «پیروزى قرین صبر است.»[7] و امیر مؤمنان (ع) فرمود: « وَ عَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإیمانِ کالرَّأْسِ مِنَ الجَسَدِ.»[8]
[1] - (مجمل التواریخ و القصص، ص 209، مآخذ قصص و تمثیلات مثنوى، ص 106
[2] - (سوره سباء،آیه 11)
[3] - (سوره عصر،آیه 3)
[4] - سوره انبیاء، آیه 80
[5] - (کیمیاى سعادت، ج 2، ص 344)
[6] - (سوره نحل،آیه 96)
[7] - (کلمات قصار، ص 419)
[8] - (نهج البلاغه، کلمات قصار: 82)
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |