( 1857)مرد مهمان صبرکرد و ناگهان |
|
کشف گشتش حال مشکل در زمان |
( 1858)نیمشب آواز قرآن را شنید |
|
جست از خواب آن عجایب را بدید |
( 1859)که ز مصحف کور میخواندی درست |
|
گشت بیصبر و ازو آن حال جست |
( 1860)گفت چون در چشمهایت نیست نور |
|
چون همیخوانی همیبینی سطور |
( 1861)آنچه میخوانی بر آن افتادهای |
|
دست را بر حرف آن بنهادهای |
( 1862)اصبعت در سیر پیدا میکند |
|
که نظر بر حرف داری مستند |
( 1863)گفت ای گشته ز جهل تن جدا |
|
این عجب میداری از صنع خدا |
( 1864)من ز حق در خواستم کای مستعان |
|
بر قرائت من حریصم همچو جان |
( 1865)نیستم حافظ مرا نوری بده |
|
در دو دیده وقت خواندن بیگره |
( 1866)باز ده دو دیدهام را آن زمان |
|
که بگیرم مصحف و خوانم عیان |
( 1867)آمد از حضرت ندا کای مرد کار |
|
ای به هر رنجی به ما امیدوار |
( 1868)حسن ظن است و امیدی خوش تو را |
|
که تو را گوید به هر دم برتر آ |
( 1869)هر زمان که قصد خواندن باشدت |
|
یا ز مصحفها قرائت بایدت |
( 1870)من در آن دم وا دهم چشم تو را |
|
تا فرو خوانی معظّم جوهرا |
( 1871)همچنان کرد و هر آنگاهی که من |
|
وا گشایم مصحف اندر خواندن |
افتادن بر چیزى: دریافتن. همان را که در مصحف نوشته است (با گزاردن انگشت بر روى حروف) مىخوانى.
بر آن افتادهای: یعنی معلوم است که کلمات را میبینی و روی آن متمرکز میشوی.
اِصبَع: انگشت.
پیدا کردن: آشکار ساختن، نشان دادن.
مستند: یعنی با تکیه بر حروف و کلمات.
از جهل تن جدا گشتن: یعنی جهل حاصل از توجه به نفسانیات و زندگی نفسانی، علم ظاهرى داشتن و از حقایق ناآگاه بودن. (در نظر پرسنده تنها وسیلت قرائت از روى مصحف چشم ظاهرى بود).
مُستَعان: یعنی یاری کننده،یارى خواسته، که از او یارى خواهند.
حریصم: یعنی در حفظ جان خود حریصم.
بىگره:یعنی بىاشکال.
خوانم عیان: یعنی عیناً با چشم بخوانم، نه از حافظه.
برتر آمدن: کنایه از لطف حق را در باره خویش خواستن و بدو امیدوار بودن.
مُعَظَّم جوهر: کنایه از قرآن، و «آ» علامت تفخیم است.
در منابع تاریخی و روایی آمده است که شخصی به نام ابومعاویه، بیناییاش از دست داده بود. از دل و جان از خدا خواست که هرگاه خواستم قرآن بخوانم به من بینایی عطا کن. حقتعالی نیز دعایش را اجابت کرد. زاهد نابینا هرگاه میخواست قرآن بخواند، حق تعالی بیناییاش را بدو باز میگردانید و چون از تلاوت فارغ میشد و جلد آن را میبست بینایی او دوباره زایل میشد. مرد نابینا به مهمان میگوید: چگونه حق او را بینا میکند.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |