( 1886)گفت بهلول آن یکی درویش را |
|
چونی ای درویش واقف کن مرا |
( 1887)گفت چون باشد کسی که جاودان |
|
بر مراد او رود کار جهان |
( 1888)سیل و جوها بر مراد او روند |
|
اختران زآن سان که او خواهد شوند |
( 1889)زندگی و مرگ سرهنگان او |
|
بر مراد او روانه کو به کو |
( 1890)هر کجا خواهد فرستد تعزیت |
|
هر کجا خواهد ببخشد تهنیت |
( 1891)سالکانِ راه هم بر گام او |
|
ماندگان از راه هم در دام او |
( 1892)هیچ دندانی نجنبد در دهان |
|
بی رضا و امر آن فرمانروان |
( 1893)گفت ای شه راست گفتی همچنین |
|
در فر و سیمای تو پیداست این |
( 1894)این و صد چندانی ای صادق ولیک |
|
شرح کن این را بیان کن نیک نیک |
( 1895)آنچنانکه فاضل و مرد فضول |
|
چون به گوش او رسد آرد قبول |
( 1896)آنچنانش شرح کن اندر کلام |
|
که از آن هم بهره یابد عقل عام |
بُهلول: از عقلاى مجانین. کنیه او را ابو وُهَیْب نوشتهاند. در دهه آخر سده دوم هجرى در کوفه در گذشت. آن چه مولانا به بهلول نسبت داده است در برخى روایتها دیده مىشود. اما نسبت آن به داود است از جمله در توحید صدوق از امیر المؤمنین (ع) آمده است که «أوْحَى اللَّهُ تَعَالى اِلى داودَ یا داودُ تُرِیدُ و اُرید وَ لا یکونُ إلاَّ ما اُرید فإن أسْلَمتَ لِما اُرید أعطیتُکَ ما تُرید...: اى داود مىخواهى و مىخواهم، و جز آن چه مىخواهم نخواهد شد. پس اگر بدان چه مىخواهم گردن نهى تو را آن مىدهم که خواهى.»[1]
سرهنگان: در این بیت کنایه از مطلق مأمور و فرمانبردار است. (مرگ و زندگى چون دو مأمور اویند که بر سر هر کس خواهد فرستندشان).
فرمان روان: همان فرمانروا است.
مرد فضول: یعنی آن که افیون طلب یا مدعی افزونی در فضایل خویش است.
آنچه در این ابیات می آید، وصف مرشد کامل یا قطب است . مولانا می گوید: وقایع جهان مادی و آنچه مردم به تأثیر اختران آسمان نسبت میدهند، در نظر اولیای حق، مشیّت الهی است. آنها که دل به رضای حق سپردهاند، همان را میخواهند که پیش میآید؛ نه بیمی دارند و نه شکایتی. مولانا برای بیان بیشتر همین موضوع، پرسش و پاسخی را از بهلول نقل میکند، که به وضوح بیانگر حالات چنین مردان حقی است. بهلول مرد دلآگاه و نکتهگویی است که معاصر هارونالرشید بوده و او را در شمار عقلای دیوانه به شمار آوردهاند. بهلول از عارفی پرسید که چگونهای، مرا از حال خود آگاه کن. عارف گفت: حال کسی که کار و بار جهان همواره مطابق میل و مرادش بگردد چگونه باید باشد؟ زندگی و مرگ به منزلهْ مأموران او هستند و مطابق خواسته او محله به محله میروند. کلاً در این جهان هیچکس بدون رضایت و فرمان او نمیخندد. بهلول گفت: ای شاه معنوی! راست گفتی، واقعاً همینطور است، زیرا گفتههای تو از شکوه و جلال و چهرهْ نورانی تو آشکار است. آنچه گفتی نه تنها همانی بلکه صد برابر آنی. امّا باید این مطلب را خوب توضیح دهی. حقیقت را آن چنان توضیح بده که وقتی این سخنان به گوش دانایان راستین و یاوهگویان مدعیِ کمال میرسد آن را بپذیرند و عقل همگان از آن بهره ببرد.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |