( 1964)از کلیم حق بیاموز ای کریم |
|
بین چه میگوید ز مشتاقی کلیم |
( 1965)با چنین جاه و چنین پیغمبری |
|
طالب خضرم ز خودبینی بری |
( 1966)موسیا تو قوم خود را هشتهای |
|
در پی نیکو پیای سرگشتهای |
( 1967)کیقبادی رسته از خوف و رجا |
|
چند گردی چند جویی تا کجا |
( 1968)آنِ تو با توست و تو واقف برین |
|
آسمانا چند پیمایی زمین |
( 1969)گفت موسی این ملامت کم کنید |
|
آفتاب و ماه را ره کم زنید |
( 1970)میروم تا مجمع البحرین من |
|
تا شوم مصحوب سلطان زمن |
( 1971)اِجعل الخضر لأمری سبباً |
|
ذاکَ اَو امضی و إسری حقباً |
( 1972)سالها پرّم به پرّ و بالها |
|
سالها چه بود هزاران سالها |
( 1973)میروم یعنی نمیارزد بدان |
|
عشق جانان کم مدان از عشق نان |
( 1974)این سخن پایان ندارد ای عمو |
|
داستان آن دقوقی را بگو |
مشتاقی: شوق حضرت موسی است به ادراک حقایق الهی، وهمین شوق بود که او را در پی خضر روان کرد.
خضر: آن چه در قرآن کریم است:« عَبْداً مِنْ عِبادِنا»[1]. نام خضر را مفسران به پیروى از برخى روایتها بدو دادهاند.
هشتن موسى (ع) قوم خود را: در تفسیر ابو الفتوح رازى آمده است که موسى چون از دریا بر آمد قوم خود را خطبه خواند و نعمتهاى حق تعالى را بدانها یاد آورى کرد. یکى گفت یا موسى (ع) از تو عالمتر بنده در زمین نیست. گفت نه. جبرئیل بیامد و گفت از تو عالمتر خضر است.
موسیا: شارحان خطاب کننده را مردم گرفتهاند، لیکن ظاهراً گوینده مولاناست که خود از موسى (ع) مىپرسد و خود جواب مىدهد.
نیکو پى: کنایه از خضر.
کیقباد: (کى کَوِى: پادشاه، امیر قباد کوات) پادشاه دوست داشتنى.[2] در این بیت کنایه از بزرگ، مهتر است.
خوف و رجا: نگاه کنید به: شرح بیت1439 تا1443 ، و 3629 /د1.
آنِ تو: یعنی آن کیفیتى از جمال که وصف شدنى نیست،تو خود مرد کاملی چرا این همه افتادگی می کنی.
مرده گردد شخص کو بىجان شود خر شود چون جان او بىآن شود
1511 / د /4
آفتاب و ماه: استعاره از خضر و موسى. (چنان که آفتاب از ماه نور مىگیرد موسى (ع) گوید من مىخواهم از خضر تعلیم بگیرم).
ره زدن: مانع شدن، پیش راه گرفتن.
مَجمَعُ البَحرین: در قرآن کریم است:« وَإِذْ قالَ مُوسى لِفَتاهُ لا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ اَلْبَحْرَیْنِ أَوْ أَمْضِیَ حُقُباً: و آن گاه که موسى جوان (شاگرد) همراه را گفت پیوسته خواهم رفت تا جاى به هم آمدن دو دریا سالهاى دراز راه مىروم.[3] گفتهاند مجمع البحرین دریاى مشرق و مغرب است که به جهان احاطه دارد و گفتهاند ملتقاى دریاى فارس و روم است و گفتهاند آن جا که آب شیرین و شور به هم رسد. (کشف الاسرار) ملتقاى دریاى روم و فارس. (المیزان) و بعض شارحان این ترکیب را کنایه از خضر گرفتهاند که علم لدنى و صورى را فراهم آورده بود.[4]
مَصحوب:یعنی مخاطب، هم صحبت، همراه .
سلطان زمن: کنایه از آن بنده که موسى او را دید، یعنی خضر
أجعَلُ الخِضرَ...: خضر را سبب کار خود [تعلیم] مىگردانم، یا این، یا مىروم و سالها مىگردم.
حُقب: یعنی روزگار دراز.
مولانا به دنبال این سخن که در این همدمیها رازی هست که موسی خواستار همراهی خضر میشود و اینکه چرا موسی در پی خضر میرود، میگوید: این رابطه درآیههای 65 تا 82 سورهْ کهف آمده و در آنجا پروردگار از :« عَبْداً مِنْ عِبادِنا»سخن میگوید و در آیه 65، پروردگار از علم لدنّی خضر یاد میکند:«وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا»:و علم فراوانى از نزد خود به او آموخته بودیم. مولانا سرّ و رمز این همراهی را مشتاقی حضرت موسی به ادراک حقایق الهی میبیند و میگوید: همین شوق است که او را در پی خضر روان میکند و از خودبینی دور میسازد. «قوم خود را هشتهای»، یعنی این قوم به هدایت تو نیاز دارند، آنها را بی سرپرست نگذار؛. تو خود شاهی و از مردانِ واصلی و از مرتبهْ خوف و رجا بالاتر رفتهای؛ تو خود مرد کاملی، چرا این همه افتادگی میکنی؟ موسی به ملامتگری که مولانا در ذهن خود ساخته جواب میدهد. «آفتاب و ماه»، خضر و موسی هستند. بگذارید سیر ما با هم ادامه داشته باشد و راه ما را به سوی حق نبندید. تشبیه به آفتاب و ماه از آن جهت است که موسی از خضر نور معنوی میگیرد؛ چنان که ماه از خورشید نور میگیرد.
موسی میگوید: من برای یافتن مصاحب و همدم سلطان عصر به مجمعالبحرین میروم. منظور از مجمعالبحرین بهنظر میرسد با توجه به موقعیت جغرافیایی محل زندگی حضرت موسی، بهتر است محل تلاقی خلیج عقبه و خلیج سوئز بدانیم. مولانا از زبان موسی میگوید: من در پی خضر میروم تا آنجا که دریای وجود ما هر دو، یا دریای حیات مادی و معنوی ما بههم پیوند یابد و از راه باز نمیایستم تا همنشین این مرد کامل و واصل شوم و سالیانی دراز را در این راه میگذرانم و سیر میکنم تا به حق واصل گردم.
[1] - سوره کهف،آیه 65
[2] - (حاشیه برهان قاطع)
[3] - (سوره کهف،آیه 60)
[4] - (تفسیرکشف الاسرار و المیزان، ذیل آیه)
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |