( 307)راه جان مر جسم را ویران کند |
|
بعد از آن ویرانی، آبادان کند |
( 308)کرد ویران خانه بهر گنجِ زر |
|
وز همان گنجش کند معمورتر |
( 309)آب را ببرید و جو را پاک کرد |
|
بعد از آن در جو روان کرد آب ِخورد |
( 310) پوست را بشکافت، و پیکان را کشید |
|
پوست تازه بعد از آتش بردمید |
( 311)قلعه ویران کرد و از کافر ستد |
|
بعد از آن بر ساختش صد برج و سد |
راه جان :دراینجا یعنی راه مجاهده وسلوک.
ویرانی جسم: یعنی رها کردن نفسانیات وامور مادی است.
آبادانی: یعنی آشنایی سالک به حقایق الهی است.
گنج زر: منظور انسان وشناخت اوست، شناخت انسان گنجی است.
قلعه ویران کرد: یعنی فرو بستن راههای هوای نفس.
کافر: منظور نفس انسانی است.
کافر ستد: یعنی رهایی از خواسته ها وامیال نفسانی است.
سد: به معنی مانع ودیوار است
( 307) جان که بر بدن سلطنت دارد کشور خود را اول ویران کرده پس از آن آباد مىکند.() چه زیبا است جانى که در راه عشق ملک و مال و خانمان خود را نثار کند.( 308) او خانه را براى یافتن گنج زر ویران کرده پس از آن بوسیله همان گنج بمراتب بهتر از سابق آباد خواهد کرد.( 309) او آب را قطع کرده و جوى را پاک نموده پس از آن ثانیاً آب صاف و گوارایى در جوى بجریان انداخته.( 310) یا پوست را با کارد بریده و تیر را از بدن بیرون کشیده پس از آن پوست تازه بجاى پوست اولى روئیده است.( 311) در موقع جنگ دژ محکم کفار را با قلعه کوب خراب کرده و متصرف گردیده پس از آن صد برج و باروى محکم در آن بنا نمود.
مولانا می گوید: نباید از رها کردن نفسانیات هراسید، زیرا آشنایی سالک به حقایقِ الهی پس از ویرانی تن آغاز میگردد. انسان در این مرحله مانند خانهای است که گنجی در زیر آن پنهان است و خرابش میکنند تا از همان گنج بنایی آبادتر به جای آن مخروبه بسازند. پس این مسیر، راه جان است.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |