326) عهد عیسى بود و نوبت آن او |
|
جان موسى او و موسى جان او |
( 327) شاه احول، کرد در راه خدا |
|
آن دو دمساز خدایى را جدا |
او: مرجع ضمیر درهر سه مورد حضرت عیسی است.
جان موسى او و موسى جان او: عیسی جان موسی بود وموسی جان عیسی، یعنی این دو پیامبر خدا درحقیقت یکی بودند، زیرا هردو به یک منشأ روحانی بستگی داشتند.
احول : یعنی دوبین ، وکسى را گویند که یک چیز را دو چیز مىبیند و آن پادشاه نیز موسى و عیسى را که در حقیقت یکى بودند مخالف و غیر مىدید.
آن دو دمساز خدایى را جدا: یعنی تعصب مذهبی شاه جهودان، موسی وعیسی ومذهب آنها را از هم جدا نشان می داد وگرنه آنها یکی بودند وخدا آنها را با یکدیگر دمساز کرده بود.
دمساز: یعنی متحد ومتفق.
326) در آن تاریخ عهد عهد عیسى بود ولى مسلم است عیسى جان موسى و موسى جان عیسى است.( 327) این پادشاه دو بین و احوال بخیال خود براى رضاى خدا این دو نبى و فرستاده خدا را که در راه خدا با هم دمساز و متحد بودند از هم جدا فرض کرده بود.
مولانا اختلافات و تعصبات دینى را در مثنوى چند نوبت انتقاد کرده و اصول ادیان را واحد شمرده و همهى آنها را منتهى بحق و حقیقت دانسته است، این دشمنیها و خونریزیها که متعصبان در هر عصرى بنام دین و در راه نصرت انبیا بر انگیختهاند به عقیدهى وى از آثار جهل و غفلت و رنگ عالم حدوث است و کسى که بقدیم متصل شود و حقیقت را چنان که باید بشناسد، او بیگانگى مىرسد و پیروان هر مذهب را معذور مىدارد و جدل و خلاف را بیکسو مىنهد و متوجه مىشود که انبیا با یکدیگر دوست و مصدق هم بودهاند چنان که موسى بظهور عیسى بشارت داد و عیسى نبوت موسى را تصدیق مىکرد و همچنین حضرت رسول اکرم (ص) موسى و عیسى را فرستادهى خدا و بشارت دهنده بظهور خود معرفى فرمود و از عیسى و تهمتهاى نارواى دشمنان وى دفاع کرد اما این امتان که با یکدیگر دشمنى مىورزند از این نکته غافل شدهاند که میان پیشوایان آنها هیچ گونه خلافى نیست و همه فرستادگان حق بودهاند و بسوى خدا دعوت مىکردهاند پس چرا امت نیز بسیرهى رهبران خود دست از خلاف نمىکشند و با هم دوست و برادر نمىشوند چنان که ناصر خسرو گفته است[1]:
فضل تو چیست بنگر بر ترسا از سر هوس برون کن و سودا را
تو مومنى گرفته محمد را او کافر و گرفته مسیحا را
ایشان پیمبران و رفیقانند چون دشمنى تو بىهده ترسا را
( 328) گفت استاد احولى را کاندر آ |
|
رو، برون آر از وُثاق آن شیشه را |
( 329) گفت احول ز ان دو شیشه من کدام |
|
پیش تو آرم؟ بکن شرح تمام |
( 330) گفت استاد: آن دو شیشه نیست، رو |
|
احولى بگذار و افزون بین مشو |
( 331) گفت: اى استا مرا طعنه مزن |
|
گفت استا: ز ان دو یک را در شکن |
( 332)شیشه یک بود و به چشمش دو نمود |
|
چون شکست او شیشه را، دیگر نبود |
( 333)چون یکى بشکست، هر دو شد ز چشم |
|
مرد، احول گردد از مَیلان و خشم |
وثاق: بضم اول در اصل ترکى است بمعنى خیمه و در پارسى بمعنى حجره و همانست که اکنون اطاق گویند،
طعنه: استهزا و تمسخر.
مَیلان: بمعنى تمایل و گرایش بچیزى است.
مردم احول گردد از مَیلان و خشم: یعنی خشم وتمایل خاص، انسان را دو بین یاکژ بین می کند، ودربصیرت انسان خلل ایجاد می کند.
( 328) گویند استادى بشاگرد احول خود فرمان داد که شیشهاى را از خانه نزد او بیاورد.( 329) احول وقتى بداخل خانه رفت دو شیشه در آن دید. () برگشت و باستاد گفت کدامیک از دو شیشه را بیاورم.( 330) استاد گفت افزون بینى و احولى را کنار بگذار در آن جا فقط یک شیشه است. ( 331) شاگرد جواب داد استاد عزیزم مرا مسخره مکن خود بچشم دیدم که دو شیشه آن جا بود استاد گفت اگر دو شیشه بود یکى را بشکن دیگرى را بیاور.( 332) وقتى شاگرد یکى را شکست هر دو شیشه از نظرش پنهان گردید مىدانید علت اصلى دو بین بودن و احولى مرد چیست؟ علتش اولا تمایل بیک طرف و عصبیت در یک امر و ثانیاً خشم و بغض و دشمنى نسبت بطرف دیگر است.( 333) شیشه یکى بود و بنظر او دو نمود و چون یکى شکست دیگر شیشهاى باقى نماند.
محتوای این ابیات چنین است که : محبت و عداوت هر دو سبب مىشود که انسان چیزى را چنان که هست نه بیند زیرا این هر دو حالت خروج از اعتدال است و بدین جهت دوست عیب نمىبیند و نظر همه بر محاسن و خوبیها دارد و دشمن جز عیب نمىبیند و همواره چشم بر بدیها و زشتیها مىگمارد ولى نظر معتدل هر یک را بجا و در حد خود مىنگرد و از هیچ طرف افراط نمىکند،مولانا در این تمثیل ببیان این نکته که گفتیم توجه دارد و مىخواهد بگوید که هر داورى که مبتنى بر غرض باشد خواه آن غرض صورت محبت داشته باشد یا در کسوت عداوت جلوه گر شود، آن داورى درست نیست و بیرون از عدل و ناشى از عدم تساوى باطن و اندیشهى قاضى است نسبت بدان چه دربارهى آن حکم مىکند و مانند داورى است که دلایل یکى از دو خصم را بشنود و دلایل آن دیگر را نادیده انگارد.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |