( 355)گر نبودى جان عیسى چارهام |
|
او، جهودانه بکردى پارهام |
( 356)بهر عیسى جان سپارم، سر دهم |
|
صد هزاران منتش بر خود نهم |
( 357)جان دریغم نیست از عیسى، و لیک |
|
واقفم بر علم دینش نیک نیک |
( 358)حیف مىآمد مرا کان دین پاک |
|
در میان جاهلان گردد هلاک |
( 359)شکر ایزد را و عیسى را که ما |
|
گشتهایم آن کیش حق را رهنما |
( 360)از جهود و از جهودى رستهام |
|
تا به زُنّارى میان را بستهام |
( 361)دور، دور عیسى است اى مردمان |
|
بشنوید اسرار کیش او به جان |
( 362)کرد با وى شاه، آن کارى که گفت |
|
خلق حیران مانده ز ان مکر نهفت |
( 363)راند او را جانب نصرانیان |
|
کرد در دعوت شروع او بعد از آن |
جان عیسى چارهام: یعنی اگر عیسی به فریادم نمی رسید.
زُنّاری: اصل این واژه در زبان یونانی قدیم زُناریون وبه معنی رشته یی است که مسیحیان برگردن می انداختند وبه آن صلیب می آویختند. ودر دور? اسلام به کمر بند زردشتیان هم زنّار گفته اند. برای مشخص کردن نصرانیان درکشورهای اسلامی گاه بستن کمربندی را هم به دستور خلفا ضروری شمرده اند.
ز ان مکر نهفت: از مسائل پنهانی وپشت پرده.
(355) اگر عیسى بمن کمک نمىکرد این جهود درنده که خود را شاه مىنامد مرا پاره مىکرد.( 356) من از براى عیسى و در راه او سر و جان را با امتنان فدا مىکنم.( 357) من از جان خود در راه او مضایقه ندارم ولى چون بعلم این دین پاک کاملا واقف بوده و احکام دین عیسى را جزء بجزء مىدانم.( 358) بخود مىگویم حیف است که من بمیرم و این دین پاک در میان نادانان نابود شده و از میان برود. ( 359) شکر خدا را و درود عیسى را که از مرگ جان بدر برده و راهنماى این دین حق شدهام.( 360) و شکر که از موسوى بودن و جهودان مستخلص شده و زنار را محکم بستهام.( 361) اى مردم دور دور عیسى است و اسرار دین او را از دل و جان بشنوید و بکار بندید.() وقتى که این مقدمات عملى شد البته عیسویان مرا امین و مقتداى خود تصور کرده و سر فرود خواهند آورد و از من راهنمایى خواهند خواست.() چون وزیر مکرى که اندیشیده بود در پیشگاه شاه بیان کرد خیال شاه بکلى راحت شد. ( 362) و همان طور که وزیر دستور داده بود عمل کرد و مردم از این کار متحیر مانده نمىدانستند شاه براى چه گوش و بینى وزیر مقرب خود را بریده است.
() شاه وزیر را در میان مردم چنان رسوا کرد که هر مرد و زنى در آن کشور از این ماجراى عجیب آگاه گردید.( 363) پس از آن او را بدیار عیسویان تبعید کرد و وزیر بلا فاصله شروع بدعوت نمود.() ترسایان چون وزیر را بدان حالت زار دیدند بر حال او گریستند. ( 364) کم کم عیسویان گرد وزیر جمع شدند تا شماره آنها بچندین صد هزار رسید.( 365) و شروع کرد براى مسیحیان اسرار انجیل و زنار و نماز گفتن.() و با کمال فصاحت و بلاغت از اعمال و افعال مسیح بیان مىکرد. ( 366) در ظاهر واعظ و مبلغ احکام و در باطن گسترنده دام بود.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |