( 364)صد هزاران مرد ترسا سوى او |
|
اندک اندک جمع شد در کوى او |
( 365) او بیان مىکرد با ایشان به راز |
|
سِرِّ انگلیون و زُنّار و نماز |
( 366)او به ظاهر واعظ احکام بود |
|
لیک در باطن صفیر و دام بود |
( 367) بهر این بعضى صحابه از رسول |
|
ملتمس بودند مکر ِنفس ِغول |
( 368) کاو چه آمیزد ز اغراض نهان |
|
در عبادتها و در اخلاص جان |
( 369) فضل طاعت را نجستندى از او |
|
عیب ظاهر را بجستندى که: کو؟ |
انگلیون: در اصل یونانى است و ریشهى آن با انجیل یکى است و بمعنى مژده و بشارت بوده است، ودراینجا به معنی انجیل است.
زُنّار :به معانی مختلف به کار رفته است،به معنی مسیحی شدن،ودرمواردی به معنی بی دین شدن ،وزنارکشیدن به معنی توبه کرده وایمان آورده نیز به کار رفته است.
صفیر:صدای صیّادی که صدای پرنده را تقلید می کند ومرغ فریب این صدای آشنا را می خورد وگرفتار دام می شود.
غول: بلاى سخت، شیطانی که دربیابان بسر می برد ومسافران رابه بیراهه می کشاند. چیزى که سبب گمراهى و تباهى باشد.
نفس: عبارتست از مجموع اخلاق ناشایسته و بعضى گفتهاند لطیفهاى است در بدن انسان که سر چشمهى شر و خلقهاى بد و مذموم است و آن را مقابل روح مىدانند که لطیفه ایست در قالب انسان که مبدا علم و معرفت و منشا صفات پسندیده است.[1]
کاو چه آمیزد ز اغراض نهان: یعنی پرسش در این بود که نفس چگونه عبادت واخلاص بنده را باخواستها وغرض های او می آمیزد؟
اخلاص: پاک داشتن قصد و نیت است از ملاحظهى غیر حق و از کلیهى حظوظ، خواه دنیوى و خواه اخروى و بعضى گفتهاند آنست که غرض از عمل تنها تقرب بخداى تعالى باشد. ظاهرا مقصود مولانا از (اخلاص جان) مرتبه دقیق و باریک اخلاص است یعنى اخلاص در نیت و خطرات قلبى و آن مستلزم فناء حظوظ بشرى است که جز صدیقان بدان نرسند.
( 367) همین نکته باریکتر از مو بود که اصحاب حضرت رسول همواره از او مىخواستند که مکر نفس اماره را به آنها بشناساند.( 368) و سؤال مىکردند که نفس اماره چگونه اغراض نفسانى را با عبادت و اعمال حسنه ایشان بلکه در اخلاص اشخاص مىآمیزد و همه چیز انسان را باطل مىسازد.( 369) اصحاب فضایل ظاهرى را از حضرت جستجو نمىکردند بلکه عیبهاى باطن را مىخواستند که به آنها بنمایاند.
دراین ابیات مولانا دشوارى غلبهى سالک را بر نفس و معرفت مکر و مکاید آن را مطرح مىسازد و از شرح آن مىگذرد زیرا پس از چند بیت در ضمن چند مثال آن را بیان خواهد کرد و در مواضع دیگر بتفصیل بحث خواهد نمود اما خلاصهى گفتهى او این مىشود که اخلاص صفتى است که دیر دیر دست مىدهد زیرا بسبب مکر نفس بسیار اتفاق مىافتد که سالک خود را مخلص مىپندارد و شاید سالها درین اشتباه باقى مىماند در صورتى که نفس مکرى انگیخته و باطل را بصورت حق و حظ و شهوت جسمانى را در لباس اخلاص و نیت پاک جلوه داده است و بنا بر این مقدمه اخلاص بنحو کمال وقتى حاصل مىشود که ریشهى هوى و آرزو بکلى کنده شود و تنها نظر بحق تعالى بر قلب حاکم گردد که خود مرحلهاى صعب و دشوار است (پیشینیان که گفتهاند اگر کسى یک لحظه از عمر خود بتواند اخلاص ورزد رستگار و ناجى است بهمین نکته نظر داشتهاند) و بعضى از صحابه چون از آفات نفس آگاه شده بودند همواره از پیغمبر مىخواستند تا طرق فریبکارى و مکارى نفس را شرح دهد مگر بدین وسیله بتوانند خود را از شرور نفسانى نگه دارند و ظاهرا مطلب اخیر اشاره باشد بحدیث: قال حُذَیفَه کان اصحابُ النَّبىّ صلى اللَّه علیه و اله و سلم یَسأَلُونَه عَنِ الخَیرِ وَ کُنتُ اَسأَلَه عَنِ الشّرِ قیل لِمَ فَعَلتَ ذلک قال مَن اتَّقَى الشَّرَ وَقَعَ فِى الخَیرِ[2].
( 370) مو به مو و ذره ذره مکر نفس |
|
مىشناسیدند، چون گل از کرفس |
( 371)موشکافان صحابه هم در آن |
|
وعظ ایشان، خیره گشتندى به جان |
مو بمو: تعبیرى است که در مورد بحث از جزئیات و فحص بلیغ بکار مىرود.
شناسیدن: صورت دیگر است از شناختن که استعمال مشتقات آن بصورت مضارع و صفت فاعلى و صیغهى امر متداول است ولى ماضى آن کمتر استعمال مىشود.
مىشناسیدند چون گل از کرفس: یعنی چنان به حیله های نفس آشنا شوند وچنان بشناسند که ما گل سرخ را از یک گیاه ساده تشخیص می دهیم.
( 370) یاران پیامبر(ص) مو بمو عیوب باطنى و مکرهاى نفس اماره را از آن حضرت شنیده و مىشناختند.همانند شناختن ما گل را از یک گیاه ساده.
یارانی که از پیامبر دربار? مکرو حیل های نفس می پرسیدند درپی این بودند که جلوه های مکر نفس را در امور جاری وظاهر پیدا کنند وجزء جزء وذره ذر? آن را چنان بشناسند که ما گل سرخ را از یک گیاه ساده تشخیص می دهیم. نکته دانان ِحاضر در مجلس پیامبر هم در این گفت وشنود ها وموعظه های پیامبر صمیمانه کنجکاو می شدند وبهره می بردند.
[1] - کشاف اصطلاحات الفنون در ذیل: نفس
[2] - همان مأخذ در ذیل: اخلاص
[3] - براى اطلاع از عقیدهى قدما دربارهى دجال، رجوع شود: صحیح بخارى، ج 9، ص 75، مسلم، ج 8، ص 197- 194، سفینه البحار، ج 1، ص 429، تاج العروس، محیط المحیط در ذیل: دجل در مأخذ اخیر اصل این کلمه سریانى فرض شده است.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |