( 382)بشنو از اخبار آن صدر الصدور |
|
لا صلوه تمّ الاّ بالحضور |
( 383)گر، نه موشی دزد در انبار ماست |
|
گندم اعمال چل ساله کجاست؟ |
( 384)ریزه ریزه صدق هر روزه چرا |
|
جمع میناید در این انبار ما؟ |
صدر الصدور: بکنایت، سید و سرور انبیا، حضرت محمد مصطفى صلوات اللَّه علیه و على آله.
حضور قلب: عبارتست از همراه بودن نیت پاک با عمل بدین گونه که هیچ کس و هیچ چیز جز خدا در نظر نیاید و خاطر دنیا و عقبى بدل نگذرد و دل حاضر حضرت و نگران حق باشد.
اعمال چل ساله : یعنی عبادت سالیان دراز
صدق: هماهنگی باطن واندیشه ما با ظاهر بدین صورت که عمل و قول، موافق باشد با حالت قلب و تفاوت آن با اخلاص از آن جهت است که صدق نسبت عمل است بحق تعالى و اخلاص نسبت آن بخلق[1].
( 382) همین نکته است که آن شخص بزرگوارى که در صدر صدر نشینان عالم وجود قرار گرفته مىفرماید «لا صلاة الا بحضور القلب»[2] یعنى نمازى که با حضور قلب نباشد نماز نیست. ( 383) اگر در انبار اعمال ما موش دزد نیست پس حاصل اعمال چهل ساله ما کو؟ و کجا است؟( 384) آن اعمال صادقانه که ذره ذره همه روزه از ما سر مىزند چرا در انبار اعمال ما جمع نشده.
پیامبر اسلام و سرور سروران فرمود: نماز جز با حضور قلب کارساز نیست. حضور قلب، یعنی اینکه هنگام عبادت و اطاعت به چیزی جز خدا نبیند. موش، کنایه از نفس یا عوامل درونی است که حضور قلب و اخلاص بنده را مشوش میکند و عبادت او را بیاثر و نامقبول میکند و اعمال سالیان دراز او را از بین میبرد. صدق، یعنی هماهنگی باطن و اندیشه با عمل و ظاهر. اگر از روی صدق و اخلاص زندگی کنیم، حاصل آن باید در نامهْ عمل ما منعکس باشد، ولی اگر این حاصل در انبار نیست، خللی در کار خود ماست. دل سوزیده یا سوخته، یعنی دلی که پذیرنده عشق و معرفت الهی باشد.
از همین جنبهْ نفسانی و مادی، گاه جرقهای بر میخیزد که اگر دل، مستعد و سوخته باشد، آن را میپذیرد و این، نخستین گام در راه تعالی انسان میشود. اما اگر عوامل درونی و نفسانی، این جرقهها را خاموش کند و انسان از آنها بهره نگیرد، در آسمان زندگیاش، چراغ معرفت افروخته نخواهد شد.
( 385)بس ستاره آتش از آهن جهید |
|
وآن دل سوزیده پذرفت و کشید |
( 386)لیک در ظلمت یکی دزدی نهان |
|
مینهد انگشت برا ستارگان |
|
تا که نفر و زد چراغی از فلک |
آهن : کنایه از نفس یا حیات مادی است.
دل سوزیده: یعنی دلی که مستعد وپذیرندهْ عشق ومعرفت باشد .
ستارهْ آتش: همان جرقهْ آتش است .
دزدی نهان: یعنی عوامل درونی ونفسانی.
تا که نفر و زد چراغی: یعنی تا انسان درآسمان زندگیش چراغ معرفت افروخته نشود.
( 385) بس جرقههاى آتش چون ستارههاى درخشان از آهن اعمال و ادعیه گرم ما جستن کرد و دل سوزان ما آن را پذیرفته و بسوى خود کشید تا شاید چراغى بر افروزد.( 386) ولى در ظلمتکده ضمیر ما دزدى از اغراض نفسانى بدون خبر انگشت بر روى این جرقههاى ستاره مانند نهاده( 387) و یک یک آنها را خاموش مىکند تا از آسمان سعادت چراغى در دل ما روشن نشود. () بار الها اگر عنایتهاى تو شامل حال ما گردد کى ممکن است از آن دزد نهانى صدمه بما برسد.
محتوای سخن مولانا در این ابیات این است که نخستین گام در راه تعالیِ انسان،مستعد بودن دل وپذیرش بارقه های نخستین عشق ومعرفت است.اما اگرعوامل درونی ونفسانی این جرقه ها را خاموش کند وانسان از آنها بهره نگیرد، درآسمان زندگیش چراغ معرفت افروخته نخواهد شد.
( 388) گر هزاران دام باشد در قدم |
|
چون تو با مایی نباشد هیچ غم |
( 389) چون عنایاتت بود با ما مقیم |
|
کی بود بیمی از آن دزد لئیم |
چون تو با مایی: خطاب و سخن مولانا با پروردگار است .
عِنایات: جمع عنایت است، در لغت بمعنى اهتمام و توجّه مىآید وبه اعتقاد عرفا عنایتِ حضرت حق اسباب رسیدن به کمال را برای بنده فراهم میکند؛ بهویژه در ستیز با نفس جز با اتّکا به عنایت حق نمیتوان گامی برداشت. عنایت حق در اولیای الهی و پیران طریقت نیز تجلّی میکند و غالباً سالک به همت آنان میتواند بر هوای نفس غالب شود.[3]
مقیم: ثابت و پایدار، پیوسته و همیشگى، بدین معنى در قرآن کریم مستعمل است« وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِیمٌ.لَهُمْ فِیها نَعِیمٌ مُقِیمٌ». [4]
لئیم: یعنی فرومایه، پست
( 388) اگر در هر قدم هزاران دام گسترده باشند چون تو با ما باشى غمى نیست و ترسى وجود ندارد.( 389) تو همان کسى هستى که همه شب روح اشخاص را از زندان تن رها مىکنى.
در مجموع محتوای سخن مولانا دراین ابیات این است که :
چون کشتن و رام کردن نفس و هوى و آرزو، نوعى از خود کشتن است از این رو کارى صعب و مخالف غریزه خویشتن دوستى و حبّ حیاة است و جز بعنایت حق و غلبه نور او بر آتش شهوت، کشتن نفس صورت نمىپذیرد ، بنابراین می گوید: با همهْ این عجز و ناتوانی اگر عنایات تو، ای خدای دستگیر، با ما باشد از آن دزد پست (نفس وسوسهگر) هیچ بیم و هراسی نداریم.
کشتن این نار نبود جز بنور نورُکَ اطْفَأ نارَنا نَحْنُ الشَّکور
مثنوىد3، ب 3481 ببعد
[1] - کشاف اصطلاحات الفنون در ذیل: صدق
[2] - احادیث مثنوى، ص 5.
[3] - کشّاف اصطلاحات الفنون در ذیل: قضاء
[4] - المائدة، آیه 37 والتوبة، آیه 21
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |