دستور العملهای عرفانی:
آمده ام که سر نهم، عشق ترا به سر برم
ورتو بگوییم که نی ، نی شکنم، شکر برم
آمده ام چو عقل وجان ،از همه دیده ها نهان
تا سوی جان ودیدگان مشعل? نظر برم
آمده ام که ره زنم ، برسر گنج شه زنم
آمده ام که زر برم ، زر نبرم خبر برم
گر شکند دل مرا ، جان بدهم به دلشکن
گر زسرم کُله برد ، من زمیان کمر برم
اوست نشسته درنظر ،من به کجا نظر کنم ؟
اوست گرفته شهر دل ، من به کجا سفر برم ؟
آنکه ززخم تیر او کوه شکاف می کند
پیش گشاد تیر او، وای ، اگر سپر برم
درهوس خیال او همچو خیال گشته ام
وزسر رشک نام او ، نام رخ قمر برم
این غزلم جواب آن باده که داشت پیش من
گفت بخور ،نمی خوری؟ پیش کسی دگر برم
مرده بدم زنده شدم ، گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
دید? سیر است مرا، جان دلیر است مرا
زَهر? شیر است مرا، زُهر? تابنده شدم
گفت که « دیوانه نئی، لایق این خانه نئی»
رفتم دیوانه شدم سلسله بندنده شدم
گفت که « سرمست نئی ، رو که ازاین دست نئی»
رفتم و سرمست شدم وزطرب آکنده شد م
گفت که « تو کشته نئی ، درطرب آغشته نئی»
پیش رخ زنده کُنش کشته وافکنده شدم
گفت که «تو زیرککی،مست خیالی وشکی»
گول شدم ،هول شدم ،وزهمه برکنده شدم
گفت که «تو شمع شدی ،قبل? این جمع شدی»
جمع نیم ، شمع نیم ، دود پراکنده شدم
گفت که « شیخی وسری ،پیشرو وراهبری»
شیخ نیم ،پیش نیم ، امرترا بنده شد م
گفت که « با بال وپری، من پر وبالت ندهم»
درهوس بال وپرش بی پرو پر کنده شدم
گفت مرا دولت نو : «راه مرو ، رنجه مشو
زانکه من از لطف وکرم سوی تو آینده شدم»
گفت مرا عشق کهن : « ازبرما نقل مکن»
گفتم : « آری ،نکنم ،ساکن وباشنده شدم»
تابش جان یافت دلم، واشد وبشکافت دلم
اطلس نو یافت دلم ، دشمن این ژ نده شدم
صورت جان ،وقت سحر، لاف همی زد ز بطر
بنده وخر بنده بُدم ،شاه وخداونده شدم
شکر کند خاک دُژم ،از فلک وچرخ بخم
کز نظر وگردش او نور پذیرنده شدم
شکر کند چرخ فلک ،از مَلک ومُلک و مَلَک
کز کرم وبخشش او روشن وبخشنده شدم
شکر کند عارف حق کز همه بردیم سبق
بر زبر هفت طبق، اختر رخشنده شدم
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |