( 440)آن وزیرک از حسد بودش نژاد |
|
تا به باطل گوش و بینى باد داد |
( 441)بر امید آن که از نیش حسد |
|
زهر او در جان مسکینان رسد |
( 442) هر کسى کاو از حسد بینى کند |
|
خویشتن بىگوش و بىبینى کند |
( 443) بینى آن باشد که او بویى برد |
|
بوى او را جانب کویى برد |
( 444)هر که بو یش نیست، بی بینی بود |
|
بوی، آن بوی است، کآن دینی بود |
( 445)چون که بویى برد و شکر آن نکرد |
|
کفر نعمت آمد و بینیش خورد |
( 446)شکر کن، مر شاکران را بنده باش |
|
پیش ایشان مرده شو پاینده باش |
( 447)چون وزیر از ره زنى مایه مساز |
|
خلق را تو بر میاور از نماز |
( 448)ناصح دین گشته آن کافر وزیر |
|
کرده او از مکر در گوزینه سیر |
آن وزیرک: اشاره به مضمون بیت 345 است که وزیر به شاه یهود پیشنهاد کرد که گوش وبینی او را ببرد واز درگاه براند.
بینى کردن: به کنایه، تکبر کردن، خود بزرگ بینی.
خویشتن بىگوش و بىبینى کند: منظور سخن این است که آدم حسود ومغرور در خود آن حس شنوایی و بویایی را که وسیل? وابزارمعرفت حق است از میان می برد.
بوى او را جانب کویى برد: یعنی حس بویای سالم، آن حس است که انسان را به سوی خدا بکشاند.
شکر کن، مر شاکران را بنده باش : یعنی کسی که دارای حس بویایی است باید آن را از خدا بداند وشکر گزار باشد.
پاینده باش : یعنی در بندگی وارادت به مردان حق پایدار باش.
از ره زنى مایه مساز: یعنی گمراه کردن دیگران راسرمایهْ زندگی خود مکن
سیر در گوزینه کردن: بکنایت، باطل بحق آمیختن، غم در صورت شادى نمودن، امر مکروه را لباس مطلوب پوشیدن، مکر کردن.
گوزینه: نوعى از باقلواست که با مغز گردو پزند در اکثر نسخ (لوزینه) آمده که مطابق است با مثل معروف: (لوزینه در سیر کردن) ضبط ما مطابق نسخهى قونیه است.
لوزینه: باقلواست، نیز شیرینى معروف به (لوز) که عبارتست از شربت شکر با گلاب و عرق بید مشک بقوام آورده که با مغز بادام کوفتهى بیخته مىآمیزند و با قاشق مىزنند تا سفت و سخت و غلیظ گردد آن گاه بر ظرفى پهن مىگسترند و بشکل لوزى مىبرند و گاهى براى زیبایى و خوشى طعم، مغز پستهى کوفته بر روى آن مىپاشند.
( 440) وزیر پادشاه جهودان داراى حسد بود که گوش و بینى خود را بر باد داد.( 441) او فقط براى اینکه بیک عده بىچاره نیش زده باشد تحمل بریدن گوش و بینى خود را نمود.( 442) کسى که بر اثر حسد بدى کرد و از کبر و غرور باد به بینى انداخت البته گوش و بینى خود را از دست خواهد داد( 443) بینى آن است که بوى خوش استشمام کند و همان بو او را ببارگاه مقدس راهنمایى کند( 444) کسى که با بینى خود چنین بویى استشمام نکند اساساً بینى ندارد بویى که مىگوییم بویى است که دین نام دارد.
( 445) اگر کسى بویى برد و از این بر خورداری شکر آن را بجا نیاورد کفران نعمت چون بیمارى خوره بینى او را خواهد خورد.( 446) شکر کن و بندگى کسانى را که شاکرند بپذیر و در پیشگاه این اشخاص بمیر تا زنده جاوید باشى.( 447) مثل این وزیر راه زنى شعار خود مکن و مردم را از عبادت و نماز باز مدار. فهم کردن حاذقان نصارى مکر وزیر را .( 448) وزیر کافر واعظ مذهبى شده بود و مقاصد کفرآمیز خود را چون سیرى که میان حلواى بادام داخل کنند با نصایح دینى مخلوط کرده بود.
محتوای اجمالی این ابیات چنین است که:حسادت، همواره با غرور و تکبر همراه است. حسود خود را با دیگران قیاس میکند و از جهتی، خود را برتر میبیند. یک چنین شخصی با حسادت و غرور خود، حس شنوایی و بویایی معنوی را، که وسیله معرفت حق است، از دست میدهد. نقطهْ مقابل کسی که خاکسار شد و رذیلهْ حسادت و غرور را از خود زدود و گمراه کردن دیگران را سرمایهْ خود قرار نداد، حسّ بویایی او قوی میشود. چنین کسی که به این بویایی و توفیق الهی رسیده است باید آن را از خدا بداند و شکرگزار باشد، و در ارادت به مردان الهی، پایدار باشد.وگرنه دچار همان بیماری روحی میشود و این ادراک معنوی را از دست میدهد .
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |