(686)در معانی قسمت و اعداد نیست |
|
در معانی تجزیه وافراد نیست |
(687)ا تحاد یار با یاران خوش است |
|
پای معنا گیر صورت سر کش است |
(688)صورت سرکش گدازان کن به رنج |
|
تا ببینی زیر او وحدت چو گنج |
در معانی قسمت و اعداد نیست: حقایق و معانی الهی قابل تقسیم و تجزیه نیست تا اعداد و افراد داشته باشد. آنچه تعدّد و تقسیم میپذیرد، ماده است.
اتحاد: در لغت به معنای یکی بودن و یکسان بودن است. در زبان عرفا به این معنا است که همهْ موجودات با وجود حقتعالی موجودند و جلوههای ظهورِ یک حقیقت اند.
پای معنا گیر: یعنی معرفت به عالم معنا و حقیقت وجود غیب را درک ودر دستور کارخود قرارده.
صورت سرکش گدازان کن به رنج: یعنی به ریاضت وتحمل سختیهای سلوک، وابستگی های مادی وصورت سرکش را ذوب کن واز میان بردار.
وحدت: یعنی یکی بودن نه یکی شدن.
( 681) معانى قابل قسمت نبوده و قابل شمارش نیست و تجزیه و ترکیب بر نمىدارد.( 682) چون دانستى که یاران با هم متحدند معنى را از دست مده زیرا که صورت سرکش بوده .( 683) بهر قیمتى است او را بردار و کنار بگذار تا در زیر خرابههاى آن گنج معنى را پیدا کنى .
نتیجه مثالهای مطرح شده این است که حقایق و معانی الهی قابل تقسیم و تجزیه نیست تا اعداد و افراد داشته باشد. آنچه تعدّد و تقسیم میپذیرد، ماده است و انسان تا هنگامیکه اسیر زندگی مادی و فریبندگیهای آن است نمیتواند به آن کمالی برسد که وحدت ذاتی را ادراک کند و خود نیز مشمول آن شود.
مولانا می گوید: انسان تا هنگامیکه اسیر صورت و عالم ظاهر است این حقیقت واحد را نمیشناسد و تا این صورتِ سرکش را رام نکند و زندگی مادی از چشم او نیفتد، عالم معنا و حقیقت وجود غیب را درک نمیکند، به همین دلیل مولانا میگوید: اتحاد یار با یاران خوش است و توصیه میکند که پای معنا را بگیر و این صورت سرکش را با رنج و ریاضت ذوب کن و از میان بردار تا در زیر خاک گنج یابی.
درادامه مولانا می گوید: طریق رهایى از صورت نزد عرفا مجاهده و ریشه کن ساختن هوى و آرزوست نه ویرانى بدن بمعنى خود کشى و بىتوجهى بحفظ بهداشت و صحت و استقامت اعضا براى آن که مانع انسان از اتحاد و یگانگى همین اغراض و آرزوهاى نفسانى است و بدین جهت کسانى که غرض کمتر بر آنها دست تسلط گشوده است از خلاف و نزاع دورتراند و آنها که شهوت و امیال نفسانى بر آنها مستولى است غالبا و باندک چیزى راه دشمنى و عناد مىسپرند پس اگر کسى بتواند اغراض را در خود بکشد آن چه مایهى غیریت و دوگانگى است از وجود او نفى و طرد مىشود و بوحدت دست مىیابد و اگر ما بتوانیم که بر اثر مجاهدت و نفى اغراض، باطن خود را بزداییم و مهذب سازیم بنوع دیگر از وحدت نیز مىرسیم و آن وحدت و یگانگى اجزاى جهان و شهود حق در آنها و فناى آنها در وجود حق تعالى است که صوفیه آن را غایت معرفت و شهود مىشمارند.
(689)ور تو نگدازی، عنایتهای او |
|
خود گدازد ای دلم مولای او |
(690)او نماید هم به دلها خویش را |
|
او بدوزد خرقهْ درویش را |
خود گدازد: اگرتو با ریاضت وتصفیهْ درون این صورت سرکش را ذوب نکنی و از میان برنداری ، حضرت حق تعالی از سر عنایت خود این کار را میکند وخود را به دلها مینماید.
مولى: بنده و مملوک.
خرقه: پارهى جامه، قطعهى کهنه از نوع بافتنى و پوست، وصله و پینه، جامهى پینه زده و وصله دار، جامهى مخصوص صوفیان که از قطعههاى مختلف و رنگارنگ بافتنى یا پوست بهم مىدوختهاند، این جامه از سر پوشیده مىشده و مدخل آن از روى شانه و پیش بسته بوده است.
( 689) اگر تو صورت را کنار نگذارى عنایتهاى خداوندى آن را کنار خواهد زد. ( 690) او خویشتن را بدلها مىنمایاند و خرقه بىنوایان و درویشان را مىدوزد.
مولانا می گوید: اگرتو با ریاضت وتصفیهْ درون این صورت سرکش را ذوب نکنی و از میان برنداری ، حضرت حق تعالی از سر عنایت خود این کار را میکند وخود را به دلها مینماید. خداوند آگهی به حقیقت را به او میبخشد و خرقهْ سلوک راه حق را بر قامت او میدوزد. در واقع سلوکِ راه حق، با کشش الهی تحقق مییابد، نه صرفاً با کوشش من و تو .ودریک جمله مولانا مىخواهد بگوید که اگر بسلوک و مجاهده صورت را نگدازیم از طریق جذب این مقصود حاصل خواهد شد.
واستاد فروزانفر نیز درشرح بیت دوم چنین می گوید: بیت دوم اگر چه متمم بیت اول است ولى مىتواند اشاره بمذهب تجلى نیز باشد که بحکم آن حق تعالى معشوق خویش است و باقتضاى معشوقیت جمال خویش را در جلوه مىآرد و ایجاد نیز در نتیجهى همین تجلیات آغاز شده و بکمال مىرسد و این مقتضاى اسم (الظاهر) است. و مقصود از دوختن خرقهى درویش آنست که حق این جدایى و تفرق را سرانجام به پیوستگى و اتصال بدل مىکند خواه در مرتبهى کشف و شهود که عین سالک هنوز باقى است ولى رویت جدایى از میان بر مىخیزد و یا بحسب واقع در مرحلهى فناى کلى که عین سالک در نور حق مضمحل مىگردد و شاهد و شهود او در مشهود، نیست و محو مىشود.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |