(752)شد نیاز طالبان، ار بنگری |
|
شعلهها از گوهر پیغمبری |
(753)شعلهها با گوهران گردان بود |
|
شعله آن جانب رود هم کآن بود |
(754)نور روزن گرد خانه میدود |
|
زآن که خور برجی به برجی میرود |
نیاز: حاجت و فقر، حس احتیاج شدید نسبت بامرى مطلوب و محبوب، قول و یا عملى حاکى از حاجت شدید و درد طلب و بدین معنى مقابل: ناز است و آن حرکات و اشاراتى است حاکى از بىنیازى و استغناء، هدیه و تحفه که سالک براى شیخ مىبرد.
نیاز طالبان: یعنی نیاز آنها به ادراک حقایق و وصول به حق.
شعلهها: دراینجا همان نیاز طالبان راه حق است.
شعلهها با گوهران گردان بود: یعنی گرهر پیغمبری به هرجانبی که برود شعله وتابش آن هم به دنبالش می رود. منظور سخن این است که مردان حق که مانند نور گوهر نبوت اند به همان راهی می روند که پیامبران می رفته اند.
نور روزن گرد خانه میدود: یعنی نور روزن هم درخانه جا عوض می کند.
برج: در اصطلاح منجمان قسمتى است از فلک محصور میان دو نیمه از دو دائره از شش دائرهى بزرگ بر فلک البروج.[1]
( 752) اگر با نظر دقیق بنگرى پرتوى از گوهر نبوت نثار طالبان راه حق شده نه بلکه طالبین پرتوى از پیمبرانند.( 753) پرتو همیشه با گوهر همراه است و همواره بجایى مىرود که گوهر مىرود.( 754) نور خورشید که از روزنه اطاق مىتابد هر لحظه در یک نقطه از اطاق است و در اطاق حرکت مىکند براى چه؟ براى اینکه خورشید هر لحظه تغییر مکان مىدهد و شعاع او قهراً از آن تبعیت مىکند.
محتوای این ابیات این است که: نیاز طالبان مانند شعله است که از گوهر نبوت میتابد و زبانه میکشد؛ گوهر پیغمبری به هر جانبی که برود شعله و تابش آن نیز به دنبالش میرود. به عبارت دیگر، مردان حق که مانند نور گوهر نبوتاند به همان راهی میروند که پیامبران میرفتهاند. درست مثل نوری که از روزن نورگیر به درون خانه میتابد؛ این نور روزن همواره در رابطه مستقیم با نور خورشید است.
( 755) هر که را با اخترى پیوستگى است |
|
مر و را با اختر خود هم تگى است |
( 756) طالعش گر زهره باشد در طرب |
|
میل کلى دارد و عشق و طلب |
( 757) ور بود مریخى خون ریز خو |
|
جنگ و بهتان و خصومت جوید او |
هم تگى: شرکت با چیزى در دویدن، هم گامى، مجازا، مناسبت.
طالع: این سخن مولانا مبتنی است براعتقاد قدما به تأثیر ستارگان در زندگی بشر. زهره یا ناهید ستارهْ شادی است. مریخ یا بهرام ستارهْ جنگ وربّ النوع جنگ است .بنابرهمین عقیده ،هنگام ولادت فرزند آن قسمت از منطقة البروج راکه درمشرق آسمان دیده می شد در نظر می گرفتند وبنابر آن که کدام ستارهْ از هفت ستارهْ سیّار دربرج طالع دیده شود، روی سرنوشت فرزند پیش گویی می کردند. [2]
( 755) هر کس که با ستارهاى پیوستگى دارد ناچار با همان ستاره و بتبعیت او در حرکت است.( 756) اگر با ستاره زهره پیوستگى داشته و طالعش زهره باشد مانند زهره متمایل بطرب و پیرو عشق و طلب است.( 757) و اگر طالعش ستاره مریخ بود چون مریخ جنگ و خصومت آغاز کرده خونریزى پیشه خواهد کرد.
مولانا این پیوستگی انسان با ستاره را ، مثالی قرار داده است برای توضیح ابیات پیش، ومی خواهد نتیجه بگیرد که مردان راه خدا از پیامبران به همان گونه اثر می پذیرند که انسان عادی از ستارهْ طالع خود صفات وخلق وخوی خاص می گیرد.
[1] - کشاف اصطلاحات الفنون در ذیل: برج
[2] - براى اطلاع از عقاید منجمین رجوع شودبه: التفهیم، ص 392- 367، نفائس الفنون، ج 2، ص 142.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |