(758)اخترانند از ورای اختران |
|
که احتراق و نحس نبود اندر آن |
(759)سایران در آسمانهای دگر |
|
غیر این هفت آسمان معتبر |
(760)راسخان در تاب انوار خدا |
|
نى بهم پیوسته نى از هم جدا |
(761)هر که باشد طالع او ز آن نجوم |
|
نفس او کفار سوزد در رجوم |
(762)خشم مریخى نباشد خشم او |
|
منقلب رو غالب و مغلوب خو |
احتراق: قران ونزدیکی آفتاب با یکى از پنج ستارهْ مشهور(زحل، مشترى، مریخ، زهره، عطارد.) که خمسهى متحیره گویند.[1]
معتبر: یعنی شناخته شده، ویا به معنی محل عبرت چراکه آسمان عظمتی عبرت انگیز دارد.
راسخان: یعنی آنها که به دنبال فهم و درکِ اسرارِ همه آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهى اقتباس از قرآن است:«وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ»: راسخون مىگویند: «ما به همه آن ایمان آوردیم؛ همه از طرف پروردگارِ ماست.» و جز صاحبان عقل، متذکر نمىشوند (و این حقیقت را درک نمىکنند).[2] و آیه:«لَّکِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیکَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِکَ وَالْمُقِیمِینَ الصَّلاَةَ وَالْمُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ أُوْلَئِکَ سَنُؤْتِیهِمْ أَجْرًا عَظِیمًا»:ولى راسخانِ در علم از آنها، و مؤمنان (از امّت اسلام،) به تمام آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو نازل گردیده، ایمان مىآورند. (همچنین) نمازگزاران و زکاتدهندگان و ایمانآورندگان به خدا و روز قیامت، بزودى به همه آنان پاداش عظیمى خواهیم داد.[3]
نجوم : جمع نجم یعنی ستاره.
رجوم: جمع رجم به معنی سنگ پراندن است ودرکتب دینی رجم سنگ زدن برشیطان یاهر وجود شیطانی است وتعبیر دیگرش راندن ودور کردن کفر وشیطنت است. برگرفته از آیهى شریفه:« وَ لَقَدْ زَیَّنَّا اَلسَّماءَ اَلدُّنْیا بِمَصابِیحَ وَ جَعَلْناها رُجُوماً لِلشَّیاطِینِ»:[4].
منقلب رو:به معنی رونده یی است که رفتن او همراه با تغییر حالات باشد ویکسان قدم بر ندارد. کژ رو، مجازا، روى در انحطاط دارنده.
( 758) برتر و بالاتر از این ستارگان اختران فروزانى هستند که نحوست در آنها راه نداشته احتراق و حضیض و وبال ندارند.( 759) آنها در آسمانهایى غیر از این آسمانهاى هفتگانه مشهور در حرکتند.( 760) آنها در تابش نور خداوندى مستغرق بوده مقارنه و مقابله ندارند. ( 761) هر کس که طالعش از آن اختران فروزان باشد خود او بدون هیچ عملى چون تیرهاى شهاب کفار را مىسوزاند. ( 762) خشم او خشم مریخى نبوده و از جنس خشم سایرین نیست او روى بجانب مبدأ دارد در عین اینکه غالب است خوى مغلوبان دارد و در عین استیلا فروتن و متواضع است.
پیامبران و واصلان به حق، ستارگانی هستند برتر، از سیارات هفتگانهای که آنها را در سرنوشت مؤثر میدانیم (بر اساس اعتقاد قدما که ستارگان را در سرنوشت سعد و نحس انسانها مؤثر میدانستند). واصلان حق مانند ستارگان آسمان، آسیب نمیپذیرند.و جانها شان در انوار الهى مستغرقاند و کافران را بنور خود مىسوزند و خشم ایشان براى خدا و در راه اجراى حق و عدالت است و از سر هواى نفس نیست و در آسمانهای دیگر (غیر از هفت آسمانی که برای هفت سیاره میشناسیم) سیر میکنند.
( 763) نور غالب ایمن از نقص و غَسَق |
|
در میان اصبعین نور حق |
غسق: تاریکى شدید.
اصبعین: تثنیهى اصبع است بمعنى انگشت. این تعبیر برگرفته است از حدیث: اِنَّ قُلوبَ بنى آدم کُلُّها بینَ اِصبَعَینِ مِن اصابعِ الرحمن کَقلبٍ واحدٍ یُصَرِّفُه حیثُ یشاء.[5]
( 763) داراى نوریست که بر تاریکى غلبه کرده و بر خلاف ستارگان عادى از کسوف و تیرگى ایمن و در میان دو انگشت نور حق قرار گرفته است.
مولانا جان انبیا و اولیا را بنور تشبیه مىکند بلحاظ آن که مایهى معرفت و هدایت اند و مردم در تاب آن نور، راه خدا را باز مىجویند و آن نورى است که تاریکى بر آن غلبه نمىکند و هرگز کاسته نمىگردد و ایمن است از کاست و تیرگى و غالب است بر ظلمت درون ولى این نور در عین غالبیت، مغلوب تصرف حق است و در خدا فانى است و هر چه مىکند باشارت حق مىکند، این نکته را از روى تشبیه بچیزى که میان دو انگشت قرار گیرد بیان فرموده است. شارحان مثنوى «اصبعین» را بصفات جلال و جمال تفسیر کردهاند و آن نیز بىمورد نیست.
[1] - التفهیم، ص 78.
[2] - سوره آل عمران،آیه 7
[3] - سوره نساء،آیه162
[4] - الملک، آیهى 5
[5] - احادیث مثنوى، ص 6.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |