(788)یک زنی با طفل آورد آن جهود |
|
پیش آن بت، وآتش اندر شعله بود |
(789)طفل از او بستد،در آتش درفکند |
|
زن بترسید و دل از ایمان بکند |
(790)خواست تا او سجده آرد پیش بت |
|
بانگ زد آن طفل انّی لم امت |
(791)اندرآ مادر که من اینجا خوشم |
|
گرچه در صورت میان آتشم |
(792) چشم بند است آتش از بهر حجاب |
|
رحمت است این سر برآورده زجیب |
(793)اندرا مادر ببین برهان حق |
|
تا ببینی عشرت خاصان حق |
(794)اندرا و آب بین آتش مثال |
|
از جهانی کآتش است آبش، مثال |
(795)اندرا اسرار ابراهیم بین |
|
کودر آتش یافت سرو و یاسمن |
دل از ایمان بکند: یعنی دست ایمان برداشت.
انّی لم امت:راستی من نخواهم مُرد.
چشم بند است آتش : یعنی این آتش مانعی است که نمی گذارد چشم دل، حقایق وامور معنوی را ببیند.
حجاب: یعنی پرده، ودر این یعنی مانع دیدن حقیقت.
رحمت است این: یعنی اگر چشم حقیقت بین داشته باشی می بینی که این آتش نیست، رحمت حق است که سر از گریبان درآورده است.
جیب: یعنی گریبان.
برهان حق: آیت خداوندی،حقایق وامور معنوی.
عشرت: یعنی شادمانی، خرسندی.
از جهانی کآتش است آبش، مثال:یعنی از دنیایی که هرچه در آن گوارا وخنک وخوش آیند باشد، همان باعث سوزاندن وبرباد دادن توست.
( 788) در حالى که آتش شعلهور بود آن جهود زنى را با طفلش کنار آتش آورد.() و گفت اى زن باین بت سجده کن و گر نه در آتش خواهى سوخت.() آن زن پاک دامن و مؤمنه بر اثر یقین و اطمینانى که بحقانیت دین خود داشت از سجده بت استنکاف ورزید.( 789) شاه جهود طفل را از دست او ربوده در آتش افکند زن هراسان شده دل از ایمان بر کند.( 790) و خواست تا ببت سجده کند که ناگاه طفل آواز داد که اى مادر از خیال من فارغ باش که نخواهم مرد.( 791) بیا تو هم داخل شو که من در اینجا خوشم اگر چه در ظاهر میان آتش هستم.( 792) این آتش جز یک چشم بندى براى اشخاص محجوب و کافر نیست این رحمتى است که از جیب افق الهى سر بر آورده.( 793) مادر جان بیا و آیت خداوندى را ببین تا بدانى که خاصان حق در جایى که دیگران عسرت و سختى تصور مىکنند چه عشرت و لذتى دارند.( 794) بیا و داخل شو و در دنیایى که آبش بمنزله آتش است آبى را ببین که در صورت آتش جلوهگر است.( 795) میان آتش بیا و اسرار حضرت ابراهیم را نگاه کن که چگونه میان آتش با گل سرخ و یاسمن سر و کار داشت.
اصولاً به دنیا آمدن و از دنیا رفتن، هر دو انتقال انسان در مراتب گوناگون هستی است. انسان وقتی به دنیا میآید گشایش تازهای در هستی خود احساس میکند و مرگ نیز گشایش دیگری است که طی آن روح از قفس تن رها میشود. کودکی که او را در آتش افکندند پس از گفتوگو با مادر، به دیگران رو کرد و آنها را هم به میان آتش فرا خواند و گفت: هرچه جز دین باشد عذاب است، زیرا انسان را به آتش دوزخ میفرستد.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |