بهترینِ برادران، کسی است که هرگاه او را از دست بدهی، پس از او زندگی را دوست نداشته باشی . [امام علی علیه السلام]
عرشیات
ادامه حکایت آن جهود دیگر(14)
سه شنبه 92 شهریور 19 , ساعت 8:37 صبح  

عتاب کردن آتش را، آن پادشاه جُهود

تصرّف حق در ممکنات بدون واسطه و طرح مسئله تولید،

( 828)رو به آتش کرد شه، کای تند خو

 

آن جهان سوز طبیعی خوت کو

  ( 829)چون نمی‏‏سوزی؟ چه شد خاصیّتت؟

 

یا زبخت ما دگر شد نیّتت؟

  ( 830)مى‏نبخشایى تو بر آتش پرست           

 

آن که نپرستد ترا او چون برست

( 831)هرگز اى آتش تو صابر نیستى

 

چون نسوزى چیست قادر نیستى

( 832) چشم بند است این عجب یا هوش بند

 

چون نسوزاند چنین شعله‏ى بلند

( 833)جادویى کردت کسى یا سیمیاست

 

یا خلاف طبع تو از بخت ماست

 این ابیات باز گشت به داستان پادشاه یهود است وقص? اصحاب اُخدود که در بیت 743 آغاز شده است.

خوت: یعنی خویت، خوی تو .

دگر شد نیّتت: یعنی عادت تو تغییر کرده است.

چشم بند: عمل چشم بندى و تردستى و حقه بازى، افسونى که بدان چشم مردمان را ببندند، پارچه یا هر چیز که بر چشمهاى گاو خراس بندند.

هوش بند: حیله، جادو، عمل بى‏کار کردن هوش و عقل که مولانا بر قیاس چشم بند ساخته است.

  ‏سیمیا: قدرت انجام کارهای خارق العاده.

( 828) شاه جهود رو به آتش نموده گفت: اى آن که در سوزاندن چابک و چالاک بودى آن عادت طبیعى جهان سوز تو کجا رفت.( 829) چرا نمى‏سوزانى خاصیت تو چه شد شاید از بد بختى ما عادت تو تغییر کرده است.( 830) تو که به آتش پرست رحم نمى‏کنى چه شد کسى را که از پرستش تو استنکاف دارد نمى‏سوزانى؟( 831) اى آتش تو هیچ گاه در انجام خاصیت طبیعى خویش خود دارى نمى‏کردى چطور نمى‏سوزانى چه شده که نمى‏توانى وظیفه ذاتى خود را انجام دهى.( 832) این چشم بندى است یا هوش بندى؟ این شعله که سر بر آسمان کشیده چرا نمى‏سوزاند؟( 833) کسى تو را جادو کرده یا علم سیمیا بکار برده یا از بخت بد ما تو بر خلاف طبع عمل مى‏کنى؟

 ( 834)گفت آتش من همانم ای شَمَن

 

اندرآ ،تا تو ببینی تاب من

  ( 835)طبع من دیگر نگشت و عنصرم

 

تیغ حقّم، هم به دستوری بُرم

  ( 836)بر در خرگه سگان ترکمان

 

چاپلوسی کرده پیش میهمان

  ( 837)ور به خرگه بگذرد بیگانه رو

 

حمله بیند از سگان شیرانه او

  ( 838)من زسگ کم نیستم در بندگی

 

کم زتُرکی نیست حق، در زندگی

شمن: یعنی بت پرست،به راهبان بودایی نیز گفته می شد.اصل واگه از زبان سنکریت است.

تاب: به معنی تف وگرما وسوزندگی است.

به دستوری بُرم: یعنی طبق اراده و مشیّت حضرت حق کار مى‏کنم.

بیگانه رو: کسی که رویش حکایت از بیگانگی می کند.

( 834) از آتش صدا بلند شد که من همانم که بودم من آتشم تو بیا داخل شو تا ببینى چگونه مى‏سوزانم. ( 835) طبیعت من تغییر نکرده و عنصر من همان است که بود من شمشیر خدایى هستم و بر طبق اراده او کار مى‏کنم.( 836) ندیده‏اى که بر در خیمه‏هاى ترکمن سگها پیش مهمانان چاپلوسى مى‏کنند. ( 837) و اگر بیگانه‏اى از نزدیک خیمه عبور کند همین سگهاى مهربان و چاپلوس مثل شیر درنده حمله مى‏کنند.( 838) من در بندگى از سگ کمتر نیستم و حق از یک ترکى در نظم امور کمتر نیست.

از سخن مولانا استفاده می‏شود که اشیاء و موجودات به‌طور‌کلی بی‌واسطه مستند به حق‌اند، چون، اراده کند سوزاندن را از آتش می‌گیرد. آتش به‌خودی‌خود سوزاننده نیست و آن‌چه از آتش سر می‏زند در واقع فعل حق است. به گفتهْ استاد فروزانفر این سخن مولانا ،برگرفته از عقاید اشاعره می باشد.چرا که مطابق نظر اشعریان و صوفیان جمیع ممکنات بدون واسطه مستند بحق است و هر چه در وجود مى‏آید تحت تاثیر قدرت اوست و حق تعالى قادر و مختار است و هیچ چیز بر او واجب نمى‏شود و حوادثى که متعاقب یکدیگر وقوع مى‏پذیرد براى آنست که عادت بر آن جارى شده و میانه‏ى آنها علاقه‏اى وجود ندارد و فى المثل سوختن که از آتش بظهور مى‏رسد و یا رفع عطش که از خوردن آب حاصل مى‏گردد بدان سبب نیست که آتش یا آب بخودى خود مى‏سوزاند و یا تشنگى را مرتفع مى‏سازد بلکه حق تعالى عادت بر این قرار داده است که این نتیجه از آب و آتش بظهور رسد و هر گاه اراده کند آتش و آب این خاصیت را ندارد و ممکن است که چیزى با آتش تماس پیدا کند و نسوزد و یا سوختن بدون تماس با آتش بظهور رسد و معنى اجراء عادت آنست که فعلى از حق بنحو مکرر حصول یابد خواه بصورت دوام و یا اکثریت و اگر آن فعل دائما یا بنحو اکثریت صادر نشود آن را خارق عادت مى‏گویند، مولانا در این ابیات نظر بدین عقیده دارد و تمثیل آتش بسگ ترکمان براى آنست که سگ میان آشنا و بیگانه فرق مى‏گذارد و از وى دو فعل مخالف صادر مى‏گردد و همچنین آتش پیوسته سوزنده نیست چنان که ابراهیم را نسوزانید و دوست از دشمن باز شناخت زیرا مسخر فعل و اراده‏ى حق تعالى است و سوختن، اثر طبیعى و لازم جدا نشدنى و انفکاک ناپذیر آن نیست.[1]



[1]   - برای اطلاع بیشتر رجوع شود به: شرح مواقف، طبع آستانه، ج 1، ص 151.


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 571 بازدید
بازدید دیروز: 528 بازدید
بازدید کل: 1401005 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]