( 945)جبر تو خفتن بود، در ره مخسب |
|
تا نبینی آن در و درگه مخسب |
( 946)هان مخسب ای کاهل بیاعتبار |
|
جز به زیر آن درخت میوهدار |
( 947)تا که شاخ افشان کند هر لحظه باد |
|
بر سر خفته بریزد نقل و زاد |
( 948)جبر و خفتن در میان رهزنان |
|
مرغ بیهنگام کی یابد امان |
در ره: یعنی بیابان.
مخسب: یعنی تا به حقایق عالم بالا آشنا نشده ای نباید بخوابی.
کاهل بیاعتبار: یعنی ناآگاه وعبرت نگرفته.
جز به زیر آن درخت میوهدار: یعنی اگر بنا برخفتن داری، زیر درخت میوه داری می توان خفت که هرلحظه باد شاخه های آن را برتو بیفشاند وخوردنی و توش? راه برای تو فرو ریزد.
شاخ افشان: کنایه است یعنی درختی که با به حرکت درآمدن شاخه های آن میوه های لذیذ نثار انسان می شود
مرغ بىهنگام: خروسى که در اول شب بانگ بر دارد و بخواند، این آواز را عامه، شوم و بد مىدانند و خروس را سر مىبرند، این عادت هنوز در حدود طبس و بشرویه معمول است.
مرغ را بینى که بىهنگام آوازى دهد سر بریدن واجب آید مرغ بىهنگام را[1]
( 945) جبرى بودن تو عبارت از خوابیدن است بیا و در راه مخواب و تا به آستان درگاه او نرسى خواب شایسته نیست.( 946) اى جبرى بىاعتبار جز در سایه آن درخت بارور نباید بخواب رفت. ( 947) در سایه همان درخت بخواب که هر لحظه بر اثر نسیم رحمت شاخهاى آن بحرکت آمده میوههاى لذیذ و نقل و توشه بر سر تو نثار کند.( 948) جبرى بودن میان دشمنان و راه زنان خوابیدن است مرغ بىهنگام کى در امان خواهد ماند.
( 949)ور اشارت هاش را بینی زنی |
|
مرد پنداری، و چون بینی زنی |
( 950)این قدر عقلی که داریگم شود |
|
سَرکه عقل از وی بپرّد دم شود |
( 951)زآن که بیشکری بود شوم و شنار |
|
میبرد بیشکر را در قعر نار |
( 952)گر توکل میکنیدر کار کن |
|
کشت کنپس تکیه بر جبّار کن |
بینی زنی: یعنی کسی یا چیزی را خوار ببینی یا با تکبر نگاه کنی.
مرد پنداری و چون بینی زنی: یعنی با تکبر وخوار بینی دیگران، اگرخود را مرد راه خدا بدانی فقط یم پندار باطل است.
سَرکه عقل از وی بپرّد دم شود: یعنی این پندار باطل مختصر عقل تو راهم برباد می دهد وسر بی عقل سرنیست، دُم است.
شنار: یعنی زشت و شرمآور و ننگآمیز.
( 949) اگر در مقابل اشارههاى او تکبر بخرج داده بىاعتنایى کنى گمان مىکنى که مرد بوده و مردانگى کردهاى ولى پس از تأمل و دقت معلوم خواهد شد که زن بوده و کمال نامردى بخرج دادهاى.( 950) این عقلى هم که دارى از میان مىرود و سرى که عقل در آن نباشد دم است نه سر.( 951) زیرا که شاکر نبودن و کفران نعمت شوم است و انسان را تا قعر جهنم فرو مىبرد. ( 952) اگر توکل مىکنى در کار کردن توکل کن کسب کرده پس از آن بخدا تکیه نما.
مولانا میگوید: اگر به اشارتهای حق توجه نکنی، مرد راه خدا نیستی و اگر خود را مرد راه خدا بدانی این فقط یک پندار باطل است. که مختصر عقل تو را هم بر باد میدهد و سر بیعقل دگر سر نیست، بلکه دم است. زشت و ننگآور است که تو نعمت و نیروی خداداد را به کار نبری. بههرحال این ناسپاسی، تو را به دوزخ میبرد.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |