آنکه بیندیشد از فرجام [بد] دور گردد . [امام علی علیه السلام]
عرشیات
داستان نخجیران وشیر(16)
پنج شنبه 92 شهریور 28 , ساعت 9:2 صبح  

معنى دنیا و اینکه داشتن مال و اسباب منافى توکّل نیست،

( 988)چیست دنیا؟ از خدا غافل بُدن

 

نه قماش و نقره و میزان و زن

( 989)مال را کز بهر دین باشی حمول

 

نِعمَ مال ٌصالحٌ خواندش رسول

( 990)آب در کشتی، هلاک کشتی است

 

آب اندر زیر کشتی پشتی است

 

دنیا: نزد محققین ازحکما وعرفا، هر چیزى است که انسان را از خدا مشغول دارد و حظ نفس در آن باشد و بدین معنى حالتى است از احوال قلب و آن توجه دل است بلذت عاجل و هر چه مانع سالک از راه حق و حجاب او از وصول بکمال انسانیت باشد و از این رو دنیا صورت عالم ماده و طبیعت و مال و زر و سیم و زن و فرزند نیست بلکه تعلق قلب است بهر چیزى که آدمى را از حقیقت محجوب دارد خواه مادى یا معنوى باشد و بنا بر این، مجموع وسایل حیات هر گاه موجب دل بستگى نشود جزو دنیا محسوب نمى‏شود و اقسام عبادات از نماز و روزه و حج و غیر آن هر گاه حجاب حقیقت شود در شمار دنیاست و آخرت هر امرى است که موجب وصول بحقیقت و مدارج کمال باشد و انسان حظ خود را در مباشرت آن نبیند خواه مادى یا معنوى باشد پس آن چه مذموم است دل بستگى است نه داشتن اسباب و معاشرت امور دنیوى بدلیل آن که انبیا علیهم السلام طبقات مردم را از تاجر و پیشه‏ور و صنعت‏گر و دانشمند براه خدا دعوت کرده‏اند و هیچ یک را بترک مشاغل خود مأمور ننموده‏اند. مولانا نیز دنیا را نزدیک بدان چه گفتیم تعریف فرموده و آن غفلت از خداست نه صورت عالم طبع. [1]

قماش: کالا و اسباب منزل، منسوج پنبه. نقده: نقره مسکوک تمام وزن خوش عیار، زر و سیم.

            آنک او را کس بنسیه و نقد نستاند بخاک             این چنین بیشى کند بر نقده‏ى کانى چرا

دیوان، ب 1574

حمول: بردارنده، مجازا دارا و صاحب.

نعم مال صالح: اشاره است بحدیث:« نعم المال الصالح للرجل الصالح»

پشتى: تکیه گاه، مجازا، مددکار، مایه‏ى استظهار.

   ( 983) دنیا چیست؟ دنیا زر و زیور و سیم و قماش و زن و فرزند نیست دنیا عبارت از غفلت از خداوند است و بس( 984) اگر مال را براى دین دارا شوى بسیار خوب و بموقع است چنان که رسول خدا فرموده چه شایسته است مال پاک براى مرد پاک. ( 985) آب اگر در درون کشتى جمع شود باعث غرق کشتى است ولى در بیرون تکیه‏گاه و پشتیبان و کمک اوست.

چکیده کلام مولانا این است که اگر مال دنیا را داشته باشی و بار آن را به خاطر دین بر دوش بگیری و آن را در راه دین به کار ببری، خوب است. پیامبر اکرم(ص) گفته است: چه خوب است مال حلال برای مرد درستکار «نعم المال الصالح للرجل الصالح».[2] آب اگر در زیر کشتی باشد کشتی روی آن حرکت می‏‏کند و به مقصد می‏‏رسد.حال دنیا هم همین‌گونه است؛ اگر تو را اسیر خود نکند و در خدمت دین تو باشد خوب است.

( 991)چون‌که مال و مُلک را از دل براند

 

زآن سلیمان خویش جز مسکین نخواند

( 992)کوزهْ سربسته اندر آب زفت

 

از دل پرباد، فوق آب رفت

( 993)باد درویش چو در باطن بود

 

بر سر آب جهان ساکن بود

( 994)گرچه جمله این جهان مُلک وی است

 

مُلک، در چشم دل او لاشی است

( 995)پس دهان دل ببند و مُهر کُن

 

پُر کُنش از باد کبر مِن لَدُن

از دل براند: یعنی از دل خود بیرن کرد، اعتنایی نکرد.

زآن سلیمانخویش جز مسکین نخواند: حضرت سلیمان در روایات اسلامى و در اشعار فارسى و عربى نمودار قدرت و ثروت و مکنت است، مولانا از شهرت سلیمان بدین اوصاف استفاده مى‏کند ومی گوید: حضرت سلیمان(ع) با همه قدرت و عظمت، اعتنایی به مال دنیا نداشت و خود را مسکین می‏‏خواند. در حدیثی درباره شخصیت حضرت سلیمان(ع) آمده است: «کان خاشعاً متواضعاً، یخالط المساکین و یجالسهم و یقول: مسکین یجالس مسکینا». [3]

آب زفت: یعنی آب بسیار، پر آب.

از دل پرباد، فوق آب رفت: مولانا وارستگی و بی‌اعتنایی به دنیا را، به حالت کوزه خالی سربسته‌ای تشبیه می کند که روی آب می‏‏ماند و باد بی‌اعتنایی به این جهان او را از فرورفتن در مسائل مادی نجات می‏‏دهد.

گرچه جمله این جهان ملک وی است: یعنی تمام مُلک جهان در نظرعارف ناچیز می‏‏آید.

دهان دل ببند :یک دستور العمل عرفانی در سیر وسلوک است، یعنی رابطه دل را با دنیا قطع کن.

 پُر کُنش از باد کبر: یعنی برای آن‌که در دنیا غرق نشوی آن را پر از غرور کن.

کبر مِن لَدُن:غرور و کبری که از جانب پروردگار بر دل، سایه می‏‏افکند، یعنی الهی وخدایی باشد.

( 991) حضرت سلیمان با آن همه مکنت و دولت چون دوستى مال را از دل خود بیرون کرده بود خود را مسکین مى‏نامید. (992) کوزه پر آب به ته آب فرو مى‏رود ولى کوزه خالى که از هوا پر شده روى آب مى‏ماند.( 993) وقتى باطن انسان از هواى درویشى و فقر پر شده باشد در این دریاى بزرگ که جهان نام دارد فوق همه قرار مى‏گیرد.() امواج سهمگین جهان او را غرق نمى‏کند زیرا نفخه الهى در باطن او دمیده شده و دلش باو شاد گشته و محال است در اقیانوس دنیا غرق شود. ( 994) اگر چه ملک جهان متعلق باو باشد در چشم و دل او ملک و مال ارزش ندارد.( 995) پس دل را از هواى کبریایى ذو الجلال پر کرده و مهر بر دهانش بنه.



[1]   - براى اطلاع بیشتر، رجوع شود به: احیاء العلوم، ج 3، ص 151، ج 4، ص 17، 76، 198، کشاف اصطلاحات الفنون، در ذیل: آخرت، دنیا،

[2]   - احادیث مثنوى، ص 11

[3]   - قصص الانبیاء ثعلبى، چاپ مصر، ص 247.


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 672 بازدید
بازدید دیروز: 528 بازدید
بازدید کل: 1401106 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]