( 1027)شد سرِ شیران عالم جمله پست |
|
چون سگ اصحاب را دادند دست |
( 1028)چه زیانستش ازآن نقش نفور |
|
چون که جانش غرق شد در بحر نور |
( 1029)وصف وصورت نیست اندر خامهها |
|
عالم و عادل بود در نامهها |
( 1030)عالم وعادل، همه معنا است و بس |
|
کش نیابی در مکان و پیش و پس |
( 1031)میزند بر تن زسوی لامکان |
|
مینگنجد در فلک خورشید جان |
سگ اصحاب: سگ اصحاب کهف که ببرکت مصاحبت آنها نام او در قرآن کریم یاد شده و جزو اصحاب کهف محسوب گردیده است.[1]
دست دادن: مجازا، قدرت و پیروزى دادن، نوبت دادن در قمار.
نفور: نفرت انگیز.
عالم و عادل بود در نامهها: منظور این است که عالم بودن وعادل بودن باید در باطن شخص باشد نه در الفاظی که به روی کاغذ می آید.
می زند بر تن: یعنی می تابد، تافتن و تاثیر گذاشتن.
لامکان: عالم غیب، عالم الهى.
مینگنجد در فلک خورشید جان: یعنی جان (فضایل و معانی) در درون فلک که عالم ماده است نمیگنجد و به همین دلیل تجسم و تصویر فضایل در عالم ماده امکان ندارد.
( 1027) سر شیران عالم در مقابل سگ اصحاب کهف خم شد چون مصاحبت نیکان نصیبش گردید.( 1028) وقتى جان او در دریاى نور مستغرق گردید از صورت منفور چه زیانى باو خواهد رسید. ( 94) عالم و عادل وصف صورت نیست این نامها بصورت و تن اطلاق نمىشود.( 1030) عالم و عادل معنى و وصف معنى است که خارج از زمان و مکان است.( 1031) این نورها از طرف لا مکان بمکان تابیده و تن را جان دادهاند و آفتاب جان بقدرى عظمت دارد که در فلک نمىگنجد.
این ابیات شاهد دیگر است بر اینکه صورت سبب امتیاز نمىشود و ترجیح و برترى به اعتبار معانى و اوصاف است زیرا سگ در شریعت ناپاک و مذموم است و صورت انسانى ندارد و با وجود این، سگ اصحاب کهف بعلت آن که پى نیکان گرفت و شرف صحبت آنها یافت در شمار اصحاب آمد و حکم مردم گرفت و این مبتنى است بر آیات قرآنى و روایات اسلامى[2]. به عبارت دیگر مولانا می گوید:در برابر سگ اصحاب کهف، شیران عالم سر افکنده و احساس حقارت نمودهاند، چون جان او به اصحاب کهف پیوسته است، لذا صورت نفرتانگیزه یک سگ برای او زیان آور نیست. در خامهها (قلمها) توصیف و تظاهر مفاهیم کلمات وجود ندارد و این مفاهیم روی کاغذ تصویر میشود. منظور این است که عالِم و عادل بودن باید در باطن شخص باشد، نه در الفاظی که به روی کاغذ میآید. خصلت خوب یا بد، یک امر معنوی است و مردم در نامهها برای ابراز احترام از این خصال خوب سخن میگویند، بر خلاف صفات ظاهری و جسمی.
در ادامه مولانا می گوید: باید توجه داشت که این معانی یا خصال و فضایل، از عالم غیب (لامکان) بر تن ما میتابد اما جان (فضایل و معانی) در درون فلک که عالم ماده است نمیگنجد و به همین دلیل تجسم و تصویر فضایل در عالم ماده امکان ندارد. در اینجا به داستان سگ اصحاب کهف اشاره شده است.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |