(1060) ساعتى تاخیر کرد اندر شدن |
|
بعد از آن شد پیش شیر پنجه زن |
(1061) ز آن سبب کاندر شدن او ماند دیر |
|
خاک را مىکند و مىغرید شیر |
(1062) گفت من گفتم که عهد آن خسان |
|
خام باشد خام و سست و نارسان |
(1063) دمدمهى ایشان مرا از خر فگند |
|
چند بفریبد مرا این دهر چند |
(1064) سخت درماند امیر سست ریش |
|
چون نه پس بیند نه پیش از احمقیش |
ماند دیر: یعنی تأ خیر کرد .
آن خسان: یعنی نخجیران
عهد خام نارسان: نارس و خام، ناتمام.پیمان نادرست که هرگز وفا نخواهد شد.
دمدمه: هلاک کردن، فسون و مکر به اعتبار آن که بگمراهى و زیانمندى و نیستى مىکشاند.
از خر فکندن: پیاده کردن، بکنایت، عاجز کردن.
سست ریش: به کنایه، ابله و بىخرد.
(1060) قریب یک ساعت از موعد معین تأخیر کرده پس از آن نزد شیر رفت.( 1061) شیر بعلت تأخیر غضبناک شده غرش کنان با پنجه خود خاک زمین را مىکند.( 1062) و با خود مىگفت گفتم عهد این ناکسها اعتبارى ندارد.( 1063) مکر و حیله این وحوش مرا کشت تا چند باید در این دنیا فریب خورد. ( 1064) امیر ریش بلند احمق که از احمقى پس و پیش کار را تمیز ندهد البته درمانده خواهد شد.
(1065)راه هموار است، زیرش دامها |
|
قحط معنی در میان نامها |
(1066)لفظها و نامها چون دامهاست |
|
لفظ شیرین ریگ آب عمر ماست |
(1067)آن یکی ریگی که جوشد آب از او |
|
سخت کمیاب است، رو آن را بجو |
(1068)هست آن ریگ ای پسر مرد خدا |
|
کو به حق پیوست، وز خود شد جدا |
(1069)آبِ عَذبِ دین همی جوشد از او |
|
طالبان را زآن حیات است و نُمو |
|
|
|
راه هموار است: یعنی ظاهر وعد? نخجیران مثل یم راه هموار بوده.
قحط معنی در میان نامها: یعنی در میان الفاظ آن وعده ها معنی وحقیقت وجود نداشته است، این گونه لفظ ها ونام ها دام است.
ریگ: شن و رمل، سنگ ریزه. ریگ بمعنى رمل آب را بخود مىکشد و قنات و کاریز تا به ریگ (سنگ ریزه) نخورد آب خوب و کافى نمىدهد بدین مناسبت مولانا الفاظ را مانند ریگ بدو قسمت مىکند یکى الفاظ شیرین دل فریب و خالى از حقیقت که باعث تباهى عمر است و دوم الفاظ و کلماتى که از روى صدق گویند که مایهى فزایش عمر است از آن جهت که بر تجربت و اطلاع مىافزاید و یا علم و معرفتى جدید مىآموزد و شنونده را از صرف عمر مستغنى مىگرداند.
آن یکی ریگی که جوشد آب از او: یعنی بعضی از انسان ها مثل رگه شنی هستند که از آن معرفت حق و کمال معنوی میتراود، که به دنبال چنین آدمی باید رفت.
آب ِعَذب: یعنی آب گوارا وشیرین.
غیر مرد حق، چو ریگ خشک دان:یعنی غیر مردان راه حق وفضیلت، شنهایی هستند که خشکند، نه تنها تراوشی ندارند بلکه آب را هم هدر میدهند. مواظب باش در چنین ریگزاری نیفتی که همواره عمر تو را به هدر میدهد.
( 1065) راهى که مىرویم اگر چه هموار است ولى زیر آن دامها نهفته در میان این همه الفاظ و اسامى معنى وجود ندارد. ( 1066) عمر چون آب روان است که مىگذرد و الفاظ شیرین چون ریگهایى هستند که داخل این آب روان مىشوند.() بلى عمر چون آب و وقت و زمان جوى مجراى او است و اخلاق پست ریگ و ماسه این جوى است که آب را بخود مىکشد.( 1067) آن ریگى که آب از آن مىجوشد خیلى نادر و کمیاب است برو آن ریگ را پیدا کن. (1068)آن ریگ که منبع آب است مرد خدا است که از خود بریده و بخدا پیوسته است.( 1069) آب صاف و شیرین دین از آن سرچشمه گرفته طالبان را زندگى جاوید مىبخشد.( 1070) غیر از مرد خدا هر چه هست ریگ و ماسه خشک است که آب عمرت را بخود فرو برده و هر لحظه از او کم مىکند.
مقصود مولانا دراین ابیات انتقاد است از حکام و امراى ظاهر بدین گونه که حکومت و امارت بمنزلهى راه صاف و هموارى است که زیر آن دامها گسترده باشند، این دامها شهوات است که بر اثر حصول قدرت، محیط مناسب مىیابد و بقوت ظاهر مىشود و یا تملق و مدایح و ثناهاى بىمغز خلق که حکام را بدام مىافکند و مغرور و فریفتهى خود مىسازد چنان که نقص خود را فراموش مىکنند و رشتهى تدبیر را از دست مىدهند، و کسانى هم که آن الفاظ را بکار مىبردند از روى اعتقاد آنها را نمىگفتند و قصدشان تحریک حس خود پسندى و حب ذات بود در وجود ممدوح تا بدین وسیله لقمهى نانى و یا فرمان شغلى و حکومتى بدست آرند.
مولانا می گوید: وعدههای ظاهری مثل یک راه هموار است که زیرش خالی است، الفاظ پرطنطراقی که میانشان تهی است و حقیقت وجودی ندارند. دامهایی بیش نیستند. ما اسیر این الفاظ شیرین هستیم و عمرمان در این ظواهر هدر میرود، همانطور که آب در ریگزار فرو میرود. مولانا از موضوع رگههای شنی و تراوش آب، یک مضمون عارفانه ساخته است و میگوید: انسانها مثل طبقات شن دوگونهاند. بعضی از آنها مثل رگه شنی هستند که از آن معرفت حق و کمال معنوی میتراود، که به دنبال چنین آدمی باید رفت. دسته دیگر شنهایی هستند که خشکند، نه تنها تراوشی ندارند بلکه آب را هم هدر میدهند. مواظب باش در چنین ریگزاری نیفتی که همواره عمر تو را به هدر میدهد.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |