(1082)وآن که پایش در ره کوشش شکست |
|
در رسید او را بُراق و برنشست |
(1083)حامل دین بود او محمول شد |
|
قابل فرمان بد او مقبول شد |
(1084)تا کنون فرمان پذیرفتی ز شاه |
|
بعد از این فرمان رساند بر سپاه |
(1085)تا کنون اختر اثر کردی در او |
|
بعد از این باشد امیر اختر او |
(1086)گر تو را اشکال آید در نظر |
|
پس تو شک داری در انشقّالقمر |
بُراق: مرکبى که مطابق روایات اسلامى، جبرئیل در شب معراج از آسمان براى حضرت رسول اکرم (ص) آورد تا بر آن سوار شد و از مکه به مسجد اقصى و از آن جا به آسمانها عروج فرمود.[1] منظور مولانا در این بیت این است که: اگر انسان در راه حق بکوشد و تلاش نماید و آسیب ببیند، پروردگار برای او براق میفرستد تا مانند پیامبر به پیشگاه الهی برود.
بر نشستن: سوار شدن:
بیرون خرام و بر نشین بر شهپر روح الامین آخر گزافست این چنین تو محتشم او محتشم[2]
حامل دین: به کنایه، سالکى هشیار که در مواطن تفرقه مانده، بحکم جمع موصوف نباشد که در آن حالت مکلف است و بار ریاضت و مجاهده را بر دوش مىکشد.
قابل فرمان: فرمان پذیر، مطیع و فرمانبردار، به کنایه، سالک در مبادى کار و در حال ریاضت و مجاهدت. مقبول: پذیرفته و گزیده، به کنایه، کسى که سلوک را بنهایت رسانیده و یا بر اثر کشش بدرجهى وصول نائل شده است.
فرمان رساندن: ابلاغ امر الهى، به کنایه رسیدن بمقام رسالت و کمال ارشاد که بعقیدهى صوفیه در آن مرتبه نیز ابلاغ اوامر الهى ممکن است.
اِنْشَقَّ اَلْقَمَرُ : اشاره است به آیهى شریفه: اِقْتَرَبَتِ اَلسَّاعَةُ وَ اِنْشَقَّ اَلْقَمَرُ[3] که بعقیدهى اکثر مفسرین ناظر است به معجزهى شکافتن قمر بر دست حضرت رسول (ص) و بگفتهى برخى شق قمر از علائم قیامت است و پس ازاین روى خواهد داد و چون مستقبل محقق الوقوع است بنا بر عادت عرب از آن، بصیغهى ماضى تعبیر شده است و صوفیان قمر را بقلب پیغمبر (ص) تاویل مىکنند و بنا بر آن، دو نیمه شدن آن، کنایه است از استواى حالت قلبى وى در وجههى کثرت و وحدت، و قیامت ظهور اوست به اعتبار آن که سلسلهى نبوت و رسالت بدو ختم شده است چنان که امتداد زمان بقیامت منتهى مىگردد[4] ولى مقصود مولانا ظاهرا معنى نخستین است و این بیت را مانند شاهدى آورده است بر اثبات تاثیر مردان خدا در اجرام سماوى.
( 1082) آن کسى که در راه کوشش پایش شکست و مرکوب براق براى او آوردند و سوار شد تو نیستى.( 1083) او حامل دین بود و بر براق سوارش کردند و فرمان حق پذیرفته بود از این جهت مقبول درگاه حق گردید.( 1084) او تا کنون فرمانبر شاه بود و اکنون فرمانده سپاه است.( 1085) تا کنون ستارگان و گردش چرخ در او تأثیر مىکرد اکنون بستاره و فلک فرمان مىدهد.( 1086) در فرمانبرى ستارگان از مردان حق اگر اشکالى به نظرت مىرسد پس در وقوع معجزه شق القمر شک دارى .
مقصود مولانا این است که چون مجاهده بکمال و نهایت رسید و سالک بفناى فعلى و وصفى متحقق گشت آن گاه جبر محمود، حالت وى مىشود و از قید مجاهدت مىرهد و جذب و کشش غیبى فرا مىرسد و او به نیروى کشش، مقامات سیر را طى مىکند و خود مبدا امر و تبلیغ احکام مىگردد و درین صورت، او نمىرود بلکه او را مىبرند و رنج سلوک از او ساقط است چنان که پیغمبر ما (ص) بر مرکب آسمانى عنایت نشست و عوالم غیب را مشاهده فرمود و بحکم «أَسْرى بِعَبْدِهِ »او نرفت بلکه او را خدا برد زیرا بمقام فناء عبودیت تحقق یافته بود. باید دانست که مطابق روایات، جبرئیل در شب معراج برای پیامبر مرکبی آورد که براق نام داشت. چنین انسانی اگر تاکنون به کمال نرسیده، از این پس مشیت حق او را میبرد و به منزلی که باید میرساند. اگر تاکنون فرمان حق را میپذیرفت، اکنون خود پذیرفتهْ بارگاه حق است و فرمان حق را به بندگان دیگر میرساند و انسان راه یافتهای است که دیگران را هدایت میکند. او به مشیت الهی برستارگان هم فرمانروایی دارد. در این مرتبه است که مرد راه حق میتواند جبری باشد و همه چیز را به اراده حق مربوط کند.
[1] - الإسراء، آیهى 1
[2] - دیوان سنایى، ص 390
[3] - القمر، آیهى 1
[4] - تفسیر امام فخر رازى ج 7، ص 779، لطایف الاشارات قشیرى، بیان السعادة، ج 2، ص 247.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |