دعا و زارى کردن از روى اخلاص.
(1204) چون چنین شد ابتهال آغاز کن |
|
ناله و تسبیح و روزه ساز کن |
(1205) ناله مىکن کاى تو علام الغیوب |
|
زیر سنگ مکر بد ما را مکوب |
(1206) گر سگى کردیم اى شیر آفرین |
|
شیر را مگمار بر ما زین کمین |
(1207) آب خوش را صورت آتش مده |
|
اندر آتش صورت آبى منه |
(1208)از شراب قهر، چون مستی دهی |
|
نیستها را صورت هستی دهی |
(1209)چیست مستی؟ بند چشم از دید چشم |
|
تا نماید سنگ گوهر، پشم یشم |
(1210)چیست مستی؟ حسّها مُبدل شدن |
|
چوب گز اندر نظر صندل شدن |
ابتهال: دعا کردن از روى اخلاص و زارى.
ابتهال آغاز کن : یعنی دعا وزاری کن تا خدا تو را از این فریب در امان نگه دارد
ساز کردن: ترتیب دادن.
علام الغیوب : یعنی دانندهْ اسرار ونهفته ها
سگی کردیم: یعنی کار ناپاک یا ناپسند از ما سر زد
آب خوش: یعنی وجود پاک مارابه صورتی درنیاور که مستحق آتش باشد
چوب گز: چوب درختان ریگزار که برای سوزاندن است .
سندل :چوب خوشبوُست که برای تزئینات بهکار میرود.
( 1204) وقتى این طور دیدى زارى کن تسبیح بگو و روزه بگیر و بدرگاه خدا بنال.( 1205) عرض کن بار الها اى کسى که تو علام الغیوب هستى ما را در زیر سنگ مکرهاى بد خورد نکن.() یا کریم العفو اى کسى که معایب بندگان را با رحمت خود پرده پوشى مىکنى براى گناهان ما از ما انتقام نکش.( 1206) اگر ما کار سگ را پیش گرفته متعرض اشخاص شده گناهى مرتکب گشتهایم اى کسى که آفریننده شیر هستى شیر را براى انتقام بر ما مسلط نفرما.() آن چه در عالم وجود است و اشیاء چنان که هستند و جانها را بهر حالت که هستند بما بنما.( 1207) آب گوارا را بصورت آتش در نیار و آتش را بصورت آب جلوهگر مفرما. ( 1208) تو بهر چیز توانایى چون از شراب قهر کسى را مست مىکنى نیستها بصورت هست جلوه مىکنند. ( 1209) مگر مستى چیست؟ وقتى چشم را از دیدن حقایق مانع شوى سنگ بنظر پشم و گوهر بنظر یشم خواهد آمد.
مولانا اشارهای به قصه موسی و عبور او و یارانش از رود نیل و غرق شدن سپاه فرعون دارد. ثقیل، یعنی سپاه انبوه. وی سپس اشارهای به قصه نمرود پادشاه بابل دارد، که مطابق روایات، ابراهیم را به آتش افکند و به خدا اعلان جنگ داد. پروردگار پشهها را به جنگ او فرستاد. نمرود از عهده پشهها بر نیامد و به محفظهای مسی پناه برد که فقط سوراخی برای تنفس داشت. از همان سوراخ نیز پشهای به درون محفظه رفت و از بینی نمرود وارد مغز او شد و مغز سرش را به تدریج خورد تا او را کشت. مولانا میگوید: گمراهان عاقبت بدی دارند و دچار قهر الهی میگردند.
قهر الهی اگر بخواهد گمراهان را به نابودی بکشاند، ممکن است بهصورت خوشآیند پیش آید، به همین دلیل مولانا مستی از شراب قهر را مطرح میکند. دراین صورت آنچه وجود حقیقی ندارد، صورت هستی پیدا میکند و چشم انسان از دیدن حقایق باز میماند. سنگِ ناچیز را گوهر و پشم را یشم میبیند. چنان حواس او از کار میافتد که چوب گز را سندل میبیند.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |