(1250) نزد موسى نام چوبش بد عصا |
|
نزد خالق بود نامش اژدها |
(1251) بد عمر را نام اینجا بت پرست |
|
لیک مومن بود نامش در أَ لَسْتُ |
(1252) آن که بد نزدیک ما نامش منى |
|
پیش حق این نقش بُد که با منى |
(1253) صورتى بود این منى اندر عدم |
|
پیش حق موجود نه بیش و نه کم |
(1254) حاصل آن آمد حقیقت نام ما |
|
پیش حضرت کان بود انجام ما |
(1255) مرد را بر عاقبت نامى نهد |
|
نی بر آن کاو عاریت، نامى نهد |
نزد خالق بود نامش اژدها: ناظر است به آیهى شریفهى:« وَ ما تِلْکَ بِیَمِینِکَ یا مُوسى، قالَ هِیَ عَصایَ أَتَوَکَّؤُا عَلَیْها وَ أَهُشُّ بِها عَلى غَنَمِی وَ لِیَ فِیها مَآرِبُ أُخْرى، قالَ أَلْقِها یا مُوسى، فَأَلْقاها فَإِذا هِیَ حَیَّةٌ تَسْعى»[1].
بُد عمر: عمر بن خطاب خلیفهى دوم در آغاز بت پرست و از دشمنان سر سخت اسلام بود ولى عاقبت مسلمان شد و در تقویت اسلام بسیار کوشید.
منی:منى انسان مادهاى قذر و پلید است.
پیش حق این نقش بُد که با منى:یعنی همین ماده پلشت و پلید، صورت انسانى مىگیرد و نبى یا ولى مىشود و از معیت قیومى بحکم « وَ هُوَ مَعَکُمْ »[2] و یا معیت قربت و وصلت بحکم « لى مع اللَّه وقت...»[3]. برخوردار مىگردد.
پیش حق موجود نه بیش و نه کم: منظور این است که چون ممکن است تصور شود که کمال انسانى و یا نبوت و ولایت از امورى است که پس از آفرینش و تطورات مختلف بر منى عارض مىگردد و علم حق بجزئیات و یا جزئیاتى که در معرض تغیر و تبدل است مورد اختلاف واقع شده است، در جواب مىگوید که عین ثابت منى در علم حق با جمیع شئون و اطوار و استعدادهاى خود وجود داشت و علم حق بدانها محیط بود و آن چه در عالم خارج بر آن، عارض مىشود ظهور علم حق تعالى است و هیچ امرى بیرون از علم خدا بر منى عارض نمىشود.
عاریت:حالت یا صفت یا نامی است که تغیّر وتبدّل می پذیرد وهنوز به آخرین فعلیت خود نرسیده است، ومنظور سخن این است که نام حقیقى ما همان حقیقتى است که در نزد خداوند است و عاقبت آن خواهیم بود، نامى که ببنا گذارى و عاریه سرما نهادهاند نام حقیقى نیست نام مرد از روى عاقبتش معین خواهد شد.
( 1250) چوب حضرت موسى نزد خودش عصا نام داشت ولى نام او نزد خداوند اژدها بود. ( 1251) نام عمر در عالم ظاهر بت پرست بود ولى از روز الست جان او مؤمن نام گرفته بود. ( 1252) آن که در نزد ما منى نامیده مىشد پیش حق صورت و نقش منیت یک نفر آدم بود.( 1253) این منیت در عالم نیستى صورتى بود که در پیش حق عیناً بىکم و کاست وجود داشت. ( 1254) الغرض نام حقیقى ما همان حقیقتى است که در نزد خداوند است و عاقبت آن خواهیم بود.( 1255) نامى که ببنا گذارى و عاریه سرما نهادهاند نام حقیقى نیست نام مرد از روى عاقبتش معین خواهد شد.
استاد فروزانفر در شرح سخن مولانا پیرامون« الاسماء» می گوید:« مولانا این آیه را بدین صورت توجیه مىکند که اسم حقیقى هر چیز آنست که مناسب فعلیت اخیر و شخصیت واقعى او باشد و خدا این دانش را به آدم آموخت تا سرانجام و پایان کار هر چیز و هر کس را بشناسد و بداند و مطابق آن، شخصیت وى را تمیز دهد و نامى یا صفتى براى او تعیین کند که چون بر وفق آخرین فعلیت و صورت نفسانیش تعیین شده بود هرگز تغییر و تبدیل نمىیافت، این مساله مبتنى بر آنست که صوفیه مىگویند اشیا از آغاز تکوّن و آفرینش در معرض تغیر و تبدل واقعاند و انسان بحسب قلب و قالب پیوسته تحول مىپذیرد و اطوار و شئون مختلف بر قلب او عارض مىگردد و این تحول تا وقت مرگ مستمر است و صورت هر چیز و از جمله انسان، فعلیت اخیرى است که قلب و یا نفس وى بدان متحقق مىشود و حشر او نیز بر همان صورت خواهد بود و بدین جهت مىگویند که کار بعاقبت و خاتمت باز بسته است».[4]
[1] - طه، آیهى 17، 18، 19، 20
[2] - الحدید، آیهى 4
[3] - احادیث مثنوى، ص 39
[4] - براى اطلاع از عقیدهى مفسرین، رجوع شود به: تفسیر ابو الفتوح، ج 1، ص 84، تفسیر امام فخر رازى، ج 1، ص 391، بیان السعادة، طبع ایران، ج 1، ص 42.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |